!!?...HoW c0uLd tH!$ H@pPeN tO mE


جمعه ۸ مهر


با اینکه اولین دفعه نیست که دارم واسه مصاحبه میرم اما این دفعه خیلی دلم شور میزنه...همه شرکتای قبلی که رفتم واسه کار اگه کوچیک نبودن...ولی بزرگم نبودن...ولی اینجا که امروز دارم میرم فرق میکنه...انقدر هولم که از تو خونه حتی قبل از اینکه راه بیافتم شروع میکنم به خرابکاری کردن....

سر میز صبحانه همه بطری شیر و خالی کردم رو میز.....همه حواسم پیش این بود که دیر نرسم...
با اینکه یک ساعت زودتر راه افتادم اما نمیدونم چرا دیر رسیدم سر قرار...شاید چون دوبار از وسط راه برگشتم خونه...یه بار موبایلمو جا گذاشته بودم...یه بارم مدارکمو...

با نیم ساعت تاخیر رسیدم...خیلی سعی کردم به خودم مسلط باشم..خیلی شیک
 رفتم تو و به اولین نفری که دیدم گفتم من با آقای....قرار دارم..واسه کار اومدم..
یه کم فکر کرد...بعد خیلی عادی گفت ما هم چین کسی اینجا نداریم...وا رفتم...
ــ ولی خودشون دیروز با من تماس گرفتن و قرار گذاشتن..
ــ مطمئنین از شرکت ما بوده؟؟
وای خدایا..من چقدر میتونم خنگ باشم که حتی تابلوی شرکتم ندیدم...



یه طبقه میرم بالاتر...
اول خوب مطمئن میشم که درست اومدم..همین که میخوام برم تو پام گیر میکنه
 به لبه در که بالاتر از سطح زمینه...نمی افتم زمین اما با کله میرم تو...منشیه
هاج و واج منو نگا میکنه...
دلم میخواد خودمو دار بزنم...
به خودم مسلط میشم و میگم قرار دارم...
دیر کردید...باید منتظر بمونید...
میشینم رو مبل و یه روزنامه بر میدارم...تیترش کنجکاوم میکنه..
* نیروهای ضد شورش در برابر دانشجوهای ایرانی...*
کلی هم چرت و پرت دیگه نوشته و واسه خودش درباره اینکه ایران حق داره
 چه میدونم نیروی هسته ای یا هر کوفت دیگه ای داشته باشه اظهار نظر
 کرده..اعصابم از اینکه همه به خودشون حق دخالت میدن خورد میشه..
روزنامه رو پرت
 میکنم رو میز...پرت کردن روزنامه همان و افتادن  گلدون روی میز و شکستنش
 همان!تو عمرم انقدر دست و پا چلفتی نبودم که امروز شدم...
قبل از اینکه بخوام توضیحی به منشی که با دهن باز داره نگام میکنه بدم از تو
 یکی از اتاقا صدام میکنن...
هر قدمی که بر میدارم منتظرم یه دست گل دیگه به آب بدم اما سالم و سلامت
 میرسم به اون اتاقی که باید برم...
زیر لب دعا میخونم که خرابکاری جدیدی نکم..
یه سوال و جواب طولانی و خسته کننده...
یهو وسط سوالا میگه:
ــ تازگیا جک شنیدی
ــ بله
ــ میشه تعریف کنی؟؟
ای خدا آخه کی وسط سوالای کاری میگه جک بگو...
ــ ببخشید ولی جکی که من شنیدم به زبان خودم...یعنی به فارسی خنده داره
اگه بخوام ترجمش کنم اصلا خنده دار نیس...



یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم میکنه و سوالای مسخرشو ادامه میده...
تو جواب بعضی از سوالاشم سوتی های بزرگی دادم...

ولی بالاخره تموم شد و از در اون شرکت نحس اومدم بیرون...
گرچه حتی بعد از اونم هنوز یه نمه اضطراب  داشتم...
وقتی میخواستم سوار ماشین شم اشتباهی در یه ماشین دیگه رو باز کردم و
حتی از اینکه کس دیگه ای توشه تعجب نکردم...وقتی نشستم تازه یادم اومد جیغ
 بکشم  تو تو ماشین ما چیکار میکنی؟؟!!!!!




نظرات 50 + ارسال نظر
نیما جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:45 ب.ظ

الان میاام!!

نیما جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:45 ب.ظ

نه انگار!
باید یه کامنت حسابی بدم!

قلندر جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:55 ب.ظ http://atb.blogsky.com

سلام.

وبلاگ زیبایی داری. لیمو خانم!

خوشحال میشوم به وبلاگ در پیت ما هم یه سری بزنی!

علی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:59 ب.ظ http://jahromboy.blogsky.com

سلام ببین عزیزم من دوست دارم با شما بیشتر آشنا بشم به من سر بزن. سخت است درد خود رااز دیگران شنیدن از عاشقی نگفتن از عشق دل بریدن سخت است از پرستو پرواز را گرفتن یک تکه از جهان را بر دوش خود کشیدن سخت است از ستاره با نور ماه گفتن از پود دل گسستن در تار دل تنیدن سخت است با شقایق از کوچ لاله گفتن با لاله ها نشستن با قاصدک پریدن سخت است مهربانی از اشنا ندیدن




نیما جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.deadwords.blogfa.com/

۱) جوابش کی میاد خانوم دیزاینر؟!
۲) وا !! فکر کنم مدارکو بردی ولی مغزو اعصابتو تو خونه جا گذاشتی!
۳) ببین بحثو سیاسی نکنا!! بالا برن پایین بیان ایران دنبال بمب اتمه.پس زیاد چرت و پرت نمیگن.
۴) ببین این جوکه رو براش تعریف میکردی: یه روز یه عربه تو انگلیس سوار ماشینش میشه که یه هو اذانومیگن.همونجا ماشینو نگهمیداره که پارک کنه پلیس بهش گیر میده what do u want 2 do?! طرف عرب بوده دیگه.پ ندارن بیچاره ها.میگه :sorry officer!i wanted to Bark here and then Bray there!!!! البته اگه اینو میگفتی حتما یه ضرب ردت میکردند!!
----------------
ببین یه سوال.خوب فکر کن بعد هم میذارمش تو وبلاگم.به نظرت ضایع ترین موقع شبانه روز چه موقعیه؟ (بدون هیچ اما و اگرو پیش فرضی)

حاجیه جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:02 ب.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
من به جای شما داشتم از استرس می مردم .......!

Sami جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:06 ب.ظ http://Celestial.blogfa.com


نوشته هایت خیلی قشنگ هستند...همیشه آدم در لحظاط حساس زندگیش اضطراب داره و این اضطراب باعث هول شدنش میشه !
این مسئله طبیعییه ... !

فرهاد جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:35 ب.ظ http://iranbinbook.mihanblog.com

دوستان عزیزتجارت الکترونیک بسرعت راهش را در کشور ما باز میکند و نقش اینترنت در زندگی ما بیشتر خواهد شد لذا نباید فرصت را از دست داد باید هر چه سریعتراطلاعات لازم را بدست اورید . در راستای این هدف بنده یک سیستم مبتنی بر NETWORK MARKETING ایرانی که در نوع خودش اولین و مطمئن ترین و بهترین تا کنون است به شما معرفی می کنم . رئوس انچه که در این کار نصیب شما می شود عبارتند از :

۱-امکان کسب درامد تا سقف ۵۱۲ هزار تومان در روز از طر یق بازار یابی شبکه ای

۲- دریافت یک کارت اعتباری به نام آ ر یا کارت (توضیح در مورد آریا کارت پایین سایت آمده است) وبر خو رداری از مزایای ا این کارت

۳- برخورداری از مزایای عضویت و خدمات و تخفیف های یک صنعت مفید تجارت الکترونیک در زمینه تامین کتاب .

در این سایت شما با مبلغ 15000 تومان به عضویت ویژه در سایت در خواهید امد
جزئئیات کامل در سایتهای زیر .کامل مطالعه نمایید../
ارزانترین و بهترین نتورک ایرانی.
http://iranbinbook.mihanblog.com
http://iranbini.parsiblog.com
موفق باشید

چشم تو چشم جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:38 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

ایولات پتاسیم !
بابا اینکارههههههه ... میگم چقدر بهت حقوق میدن حالا !!:دی
ولی خودمونیما ... یه روان پزشکی روان شناسی چیزی توی برنامت بگنجون ... !
تازشم جک نمی خواستی بگی چرا الکی یارو رو پیچوندی !!؟

جهانگیر جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:12 ب.ظ http://jahanbin.blogsky.com

سلام خانوم لیمویی. خوبید؟ امیدوارم روزگار بر وفق مرادتون باشه .
می بینم که دنبال کار میگردید. واقعا می خوای بری سر کار؟ البته بگم که ما ایرانی ها اکثرا سر کاریم .نه؟

سبز و شاد باشید.

پاتوق جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:14 ب.ظ http://patogh.blogsky.com

عالی بود ... واقعا توپ بود مثل همیشه

مامان خرگوشک جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:10 ب.ظ

منم که خواننده ام کلی استرس بهم دست داد اونوقت اخرش چی شد ؟ پذیرفته شد یا نه؟

من جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

کوچکولو تو مگه چند سالته که می خوای بری سر کار؟!

سهیک*** جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

لیمویی جان درود.............
من فکر می کنم عاشق شده باشی.
نوشته ات مانند همیشه بوی لیمو میداد....لیموی شیراز
برایت بهترین آرزو ها را دارم..
در ضمن یک خواهش...لینک مرا بجای سهیک بنویس
من آخرین ترانه ی بارانم.....بسیار سپاسگزارم

نیما شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:12 ق.ظ

بابا منظور من از کنه اون موجود ریغو نیست!

امیر شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:53 ق.ظ http://khate-kaj.blogsky.com

سلام
جالب بود.
راستی نرسیدن دو خط موازی فرضیه نیست بلکه قضیه هستش و قضیه از حقایق به دست می یاد و فقط با حقایق رد می شه...
آره شاید هممون باید خطهای کجی بشیم
ولی اون وقت واسه کدوم خط راست؟؟؟؟؟؟

یک دیوانه شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:53 ق.ظ http://darolmajanin.blogfa.com

سلام لیمو صورتی
قضیه جالبی بود .
خب برا هر کسی ممکنه پیش بیاد
اکشال نداره .
اااااا من کیم اینجا کجاست . من تو وب تو چیکار میکنم ؟
جیغ . . . . . . . .

اروند شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:58 ق.ظ http://arvanddarvish.blogfa.com

سلام بر لیمویی عزیز
اول اینکه تو چه کشوری رفته بودی کار پیدا کنی؟
و دوم اینکه چرا فیلمهای ایرانی را بی سروته می دانی و دیدنی؟!!

علئ و ازاده شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:58 ق.ظ http://aliazi.blogsky.com

salam nazanin jan nemidoonam vali delhoreo ezterabam bad dardiye makhsoosan javabe saalaye baziyasho
yadame too akharin mosahebam bad az inke hame harfasho zad taraf akharesh mige Y SHOLUD I ACCEPT UR APPLICATION?
:Oazi=jaan
:)) chi begam vala
movafagh bashi khanomi
felannnnnnn

صبا شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ق.ظ http://kouli.blogsky.com

من همش می ترسم...
از همه چیز..حتی گاه از......!!
نمی دانم!

تو سر خوش باش زیبای من ...بدرود!

نرگس شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:20 ق.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

این سوتی ها کاملا طبیعیه ..چون بنده در زمینه سوتی دادن ید طولانی دارم...ولی خودمونیا انگاری تو دیگه دست منو از پشت بستی

* سمیرا جووووووووووووووووون غمگین شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:08 ق.ظ http://baaghali.blogsky.com

یک تبسم زیرکانه و یک عروسک بازی کودکانه کافی بود برای عاشق شدنم و تو این کار را کردی ...!
و من مثل کودکی عاشقت شدم، و مثل قصّه پدر بزرگ تو شدی « پری قصه های من » و من « شاهزاده سوار بر اسب سفید » ...
و چقدر ساده عاشقم کردی و از آن ساده تر رهایم کردی ...
گفتم : « بمان شاهزاده من ! من بی تو میمیرم » ... خندیدی و گفتی : « خیلی ساده ای. همش بازی بود ... »
گفتم : « بازی زیبائی بود، پس بیا بازی کنیم » ... گفتی: « من بزرگ شدم و دیگر بازی نمی کنم ... »
گفتم : « مگر بزرگها بازی نمی کنند ؟ » ... گفتی : « بازی نه !! زندگی می کنند ... »
گفتم : « پس بیا زندگی کنیم، مثل بازی » ... گفتی : « زندگی بازی نیست ... »
گفتم : « پس حالا با عشق تو چه کنم؟؟ » ... گفتی : « رهایش کن، بازی بود، زندگی کن .... »
گفتم : « پس من تا همیشه کودکت خواهم ماند ........ ! »
----------------------------------------------------------
یادم میمونه که هر موقع می آپی من با کله میام
اونوقت توی بی وفا... ( گریه ) دو ماهه حالمم نپرسیدی بی ووووووووووووووووووووووووووووووووووووفا
منتظرم
آپیدم

قاصدک شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:41 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

ایول خیلی توپ بود خیلی خندیدم یاد سوتیهای خودم افتادم نمی دونی تو اینجور مواقع چه سوتیها و تپق های باحالی می زنم :D راستی بالاخره اونجا استخدام شد یا نه;)
قوربونت

بانوی شرقی شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:08 ب.ظ http://banoyesharghi.blogsky.com

عزیزم شاید کار تو نوشتن باشه دنبال کار دیگه نرو!اسم باحالی گذاشتی..

صالح خان شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:02 ب.ظ http://salehkhaan.blogfa.com

عجب ولباگی . حجب اکسهایی . حسابی کیف کردم . چی ساختی پسر . چشمک

نوشین یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:03 ق.ظ http://aftabgardan.blogfa.com

عجب !

بیشتر وبلاگتو خوندم
با اینکه بعضی هاشو قبلا هم خونده بودم ولی با این حال خیلی خوشم اومد

بیوگرافی جالبی هم از خودت نوشتی

موفق باشی

خاطره یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:27 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام...خیلی باحالی ای ول...حالا همه این اتفاقها واقعا برات افتاد!!

[ بدون نام ] یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:38 ب.ظ

اگه بهت بگم این همه هول شدن طبیعیه تابلو دارم الکی دلداریت می دم نه ؟
منم معمولا هول می کنم البته نه اینقدر بخشوشش مصاحبه رو که نگو واسه دانشگاه باید مصاحبه می دادم از ۲-۳ روز قبل تمرین میکردم و قلبم تند تند می زد الانم همیشه سر اکمتحانای عملی تمام دستم و تو بدنم می لرزه .
خوشبختانه تا حالا چیزی نشکوندم و بعد از اینم تو این مسئله دقت میکنم نه دقت نمی کنم فکر کنم تو چون دقت کمردی این بلال سرت اومد .
امیدوارم تو مصاخبتم همن قبول شی .

یاشار یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:39 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

اگه بهت بگم این همه هول شدن طبیعیه تابلو دارم الکی دلداریت می دم نه ؟
منم معمولا هول می کنم البته نه اینقدر بخشوشش مصاحبه رو که نگو واسه دانشگاه باید مصاحبه می دادم از ۲-۳ روز قبل تمرین میکردم و قلبم تند تند می زد الانم همیشه سر اکمتحانای عملی تمام دستم و تو بدنم می لرزه .
خوشبختانه تا حالا چیزی نشکوندم و بعد از اینم تو این مسئله دقت میکنم نه دقت نمی کنم فکر کنم تو چون دقت کمردی این بلال سرت اومد .
امیدوارم تو مصاخبتم همن قبول شی .

صالح خان یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:54 ب.ظ http://salehkhaan.blogfa.com

پسر چقدر تو آی کیوت زیاده !

امیر برومندی دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:04 ق.ظ http://delneveshteha.blogfa.com




درود . همین که لیمو صورتی باشه خودش یه نوع تنوعه و شاید یه تفاوت!
در مورد این پست که واسه کار رفتی با این اوصافی که شما کرده من پای
کامپیوتر خجالت کشیدم چه برسه به شما. در ضمن شما مگه چند سالته که واسه
کار رفتی (البته من بیوگرافی تو اگه اشتباه نکنم دیدم )به هرحال اگه دنبال کاری
امیدوارم یه کار مناسب پیدا کنی چون من خودم هم یه چند سالی هست منتظرشم !!!.
سبز باشی .

زهرا دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:56 ق.ظ http://lovely-comet.blogfa.com

سلام...
خیلی قشنگ شده وبلاگت...
راستی اگر دنبال کار میگردی یه خبری به من بده ... چون ما تو شرکتمون داریم استخدام میکنیم...
البته اگر درست یادم باشه و از دبی باشی که فکر کنم هستی :)

پسر غریب دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:52 ق.ظ http://badboy22.blogsky.com

سلام.
دیگه بی معرفت شدی و به ما سر نمیزنی
من سر زدم شاید تو هم بیای.
بای

مانیا دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ب.ظ http://mania.special.ir

امیدوارم هیچ کدوم ازین اتفاقایی که گفتی نیفته و با موفقیت گذرونده باشی

ملینا دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:39 ب.ظ http://www.siasefid.blogfa.com

ای ول!
خوبه خودتو تو خونه جا نذاشتی :))
حالا قبولت کردن یا نه؟
بعدشم میگما مگه درس نمیخونی؟
کار چرا؟

گناه مقدس دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:56 ب.ظ http://www.sinsainet.blogsky.com

سلام خانوم حول
اگه میخواستی واسه خواستگارت چایی بیاری چی میشد
خوب اخرش چی شد استخدام رو میگم
راستی از مدرسه و زنگ تفریح چه خبر
موفق باشی

رز آبی سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:35 ق.ظ

سلام

آخی ٬ حتما خبره قبولیتو بده :)

زهرا سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ق.ظ http://lovely-comet.blogfa.com

سلام عزیزم...
ما توی یه Sadaf Travel & Tours تو دیره هستیم.. اگر از این کار خوشت میاد و دوست داری که با ما کار کنی میتونی بهم خبر بدی.. چون ما تو این هفته باید یکی دو نفر رو استخدام کنیم...
میتونی منو تو یاهو اد کنی بهت شماره موبایلم رو میدم باهم قرار میذاریم میای اینجا کارمون رو میبینی...
پس فعلا تا بعد..

هادی سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ق.ظ http://hadim.blogspot.com

جالب بود. من که هنوز مصاحبه این جوری ندادم ولی استرس خیلی بده. آدم رو دست و ژا چلفتی می کنه. موفق باشی

مهرناز سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:41 ب.ظ http://1mehrnaz.co.sr

سلام دوست من حالا جوابشو کی میدن؟؟؟؟

مامان گیگیل سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:29 ب.ظ

خاله لیمویی موهبون آخه باسه چی با مان جان من قهری؟ اگه دختر بدی شده بگو تا ادبش کنم

حمیدرضا سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:58 ب.ظ http://nimnegah.mihanblog.com

خب یه جوک ترکی میگفتی یارو میترکید از خنده حواسش پرت میشد !

انزیکه سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:08 ب.ظ http://enriqueiglesias.co.sr

بی معرفت شدی..!!!
نمیای دیگه ..
تو هم...
باشه... خیالی نیست ...
به سلا مت ...

پریسا چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:14 ق.ظ http://www.parisa.neishabour.org

سلام ...خیلی بهت خوش گذشته .نه؟

شقایق چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:56 ق.ظ http://cherryrary.persianblog.com

آره دقیقا هر وقت اعصاب آدم تحت فشاره ساده ترین کارها رو گند می زنه توش...جوابش کی میاد حالا؟

مونو چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:09 ق.ظ http://manomoon.persianblg.com

وبلاگ خیلی نازی داری :) خوشحلم که اومدم اینجا . غصه نخور این کار نشد یه کار دیگه! :)

نیما پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ق.ظ

بابا هنوز تو کف مصاحبه ای؟!

دنیای برتر پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:21 ق.ظ http://donyaie-bartar.blogsky.com

سلام لیمویی جان لینکت رو تو وبلاگ جدیدم هم گذاشتم ...اما شما انگار حال نمیکنی به ما لینک بدی...شوخی بود اگه خواستی حالا لینک ما رو هم بزار در ضمن بروزم.. نوشتت هم که مثل بقیه نوشته هات حرف نداشت

محمد پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:36 ق.ظ http://destination.persianblog.com

شاید باورت نشه، ولی خیلی خندیدم. مخصوصاً از شکستن اون گلدون و جیغ آخر سری که زدی. ... ولی روز جالبی داشتی. برات به یاد موندنی شد، نه؟ شاید الان هم که خودت بهش نگاه میکنی باورت نشه این اتفاقات رو... موفق باشی.

ندا چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:58 ق.ظ

زیباست اما صدایتو خوبتراست صدایزیبایت در تمام لحظه ها در گوشمن طنین انداز خواهد بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد