…Wh!$pErS

 

و من می دانم که امروز..

اولین روز از بقیه عمر من است...*

خدایا!

به من فرصتی بده...

تا شقایق های پرپر را دوباره بکارم...

آمین!

.

.

 قاصدکی که نمیدانم از کجا آمده.. لبخند روی لبانم مینشاند...

 

 American Beauty: I know that today, is the first day of the rest of my life*

…ChErRy BlO$$oM g!Rl

 

این بهار هم تولد خانه مجازیم را مثل قبل در تنهایی خودم و عروسک هایم جشن میگیرم...

۵ شمع کوچک به بهانه پنجمین سالگرد وبلاگ نویسیم روی کیک مقوایی قهوه ای رنگ روی میز میگذارم.. خرس کوچک خاکستری رنگم می خندد.. یادم باشد بعد از تولد بهش بگویم موقع نشستن قوز نکند..

با شکوفه های کاغذی گیلاس برای خودم تاج درست میکنم وبا مداد رنگی.. روی دیوار.. بادکنک های رنگی میکشم.. یکی از بادکنک ها می ترکد.. من میترسم.. عروسک ها سوزن را قایم میکنند..

حیف ِ نوشته های نازنینم که هکر ِ آزاد از مغز ِ قصه ما به بهانه عاشق بودن - میگوید میخواهم نوشته هایت مال خودم باشد!- نصفشان را به باد داد..

و من همچنان مینویسم...

 

 

…DoN’t Le@vE mE H@nG!nG

 

من هستم...

تو هستی..

من لبخند میزنم..

تو..رو موهای مشکی ام..

با آبرنگ..

گل شقایق نقاشی میکنی..

من زیبا میشوم..

تو غرق در من میشوی..

من مهربان میشوم..

تو مهربانی میکنی..

من از خواب می پرم...

تو نیست میشوی...

من هراسان میشوم..

تو گم میشوی...

تو غبار میشوی...

و من..

باز چشم هایم را میبندم..

شاید تو پیدا شوی...