...ThE !nNoCeNcE c@n nEvEr L@$t


یکشنبه ۳ مهر


چقدر دلم هوای بچگیامو کرده...اون موقع که از زندگی فقط خوردن و خوابیدن و بلد بودم...
اون موقع که از دیدن تام و جری از خنده ریسه میرفتم و با کنده شدن دست عروسکم
عزا میگرفتم...چقدر پاک و معصوم بودم...مثه یه فرشته کوچولو که ولش کرده باشن بین یه 
دنیا شیطون و گرگ و کفتار...

چقدر دلم هوای بچگیامو کرده....اون موقع که صبای جمعه باشوق و ذوق از خواب
بیدار میشدم...میرفتم میپریدم رو تخت و انقدر با موها و چشم و گوش بابام ور میرفتم
 تا از خواب پا شه و دوتایی با هم بریم تپه های عباس آباد...همون جایی که پر از
مجسمه  گوزنای شکسته بود...


چقدر دلم هوای بچگیامو کرده...اون موقع که با نیلوفر خاله بازی میکردیم و به زور
سیمینم راضی میکردیم باهامون بازی کنه و بشه مامانمون...تازه بعد از کلی
بازی میرفتیم خونه خاله فرشته و من تازه بعد از یکی دو هفته موندن اونجا یادم
میافتاد چقد دلم واسه مامان بابام و خونه خودمون تنگ شده....

چقدر دلم هوای بچگیامو کرده...اون موقع که با سیمین و نسیم و سحر تو حیاط وسطی
 بازی میکردیم...سیمین و نسیم همیشه من و سحر و که کوچیکتر بودیم با هم
 میانداختن و خودشون میرفتن وسط....بعضی وقتا اونقدر بل میگرفتن از ما که
 اگه تا روز بعدم میزدیمشون هنوز بل داشتن....



چقدر دلم هوای بچگیامو کرده....اون موقع که با خاله افسانه از تو پالیزی همبرگر
 میخریدیم و میرفتیم طرف فرهنگسرای ارسباران...پنج شنبه بازار..جمعه بازار...من و
سیمین کارت درست میکردیم تو جمعه بازار جزو صنایع دستی میفروختیم...و چقدر
خوشحال بودیم...

آره دلم هوای بچگیامو کرده...هوای کوچه سیزدهم خیابون نیلوفر...سه چهار تا کوچه
 بالاتراز میدون نیلوفر...بالاتر از کلانتری...بالاتر از فری کثیف...دقیقا روبروی کوچه آقا جبار...
بقال محلمون..روبروی Hot chocolate که همیشه خدا دمش دوبلکس ماشینا وایساده بودن...هوای نمازای عید فطر که به خاطر مصلی همه کوچه و
خیابونمونو میبستن و مارو تو خونه زندونی میکردن...!

کاش هنوز به همون پاکی و معصومی بودم...کاش میتونستم برگردم...کاش...
دلم هوای بچگیامو کرده...

نظرات 44 + ارسال نظر
سهیک*** یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:07 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

لیمو جان با درود فراوان...................................*
آه! که گفتی.......منهم همین جور
البته هوس بی خیالی ها
راستی ها
و بی پیرایگی های کودکی
ولی یادت باشه کودکی بنوعی همیشه با ما و در خود ماست
تندرست و شادکام باشی نازنین

[ بدون نام ] یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:26 ب.ظ http://saz.blogsky.com

سلام دوست من
اگه دوست داری با روزی 12 دقیقه کار کردن ماهی 150 هزار تومن به بالا در آمد داشته باشی به وبلاگ من سر بزن دیدنش ضرر نداره کسانی که به وبلاگ من سر زدن تقریبا همه راضی بودند (( حدود12000 نفر)) و شروع به کار کردن شما هم که وبلاگ رو هر روز بروز میکنی میتونی در همون چند دقیقه که داری وبلاگ رو بروز میکنی از اینترنتی که مصرف میکنی پول در بیاری دیدنش که ضرر نداره سر بزن اگه راضی کننده بود شروع به کار کن.

[ بدون نام ] یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:48 ب.ظ http://papion.blogsky.com

پاپیون پایگاهی برای جوانان , فرزانگان و اندیشمندان آینده ساز ایران

حتما سری بزنید .... مطمئنا لذت میبرید

http://papion.blogsky.com

صبا یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:16 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

کودکانه میشکستم...
به دور از حسرت دیروز
رها از کاش فردا ها....


دوستت دارم لیموی دوست داشتنییییییی .خیلی زیاد.

من یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:25 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

هر روز یه رنگ.. هر روز یه جور.. منم خسته شدم.

نیما یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:50 ب.ظ http://www.deadwords.blogfa.com/

آفرین نازنین! زرنگ شدی تازگیا زودتر آپ میکنی...
چی بگم که حالم گرفته س...هر چی میری جلوتر دوست داری بیشتر برگردی عقب.اصلا؛ حماقت بچگی به یه دنیا عاقلی آدم بزرگی میارزه...
همیشه وقتی دخترامون خاله بازی میکردند چیپس می آوردند می ریختند تو قوری پلاستیکیشون! ما چند تا پسر هم کمین میکردیم یواشکی همه ی چیپسارو کش میرفتیم.فقط یه بار یکیشون گولمون زد تو قوریشون روی چیپسا شربت سکنجبین ریخت!.بعد که چیپسارو تند تند خوردیم شیرینی و شوریش رو به استفراغمون کرد...
چقدر الکی آدم بزرک میشه...وقتی کوچیکه میخواد بزرگ شه وقتی بزرگ شد میخواد کوچیک شه و ...
حالا بعد از همه ی این حرفا یه ماشین زمون ...داری؟!...

دروغ یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.Doroogh.com

چه سخته باورش.... ولی...

اشک یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.kisspersian.com

پس توام دنبال ریشه میگردی...!!! ریشه خودت.. ریشه زندگیت... چرا اینی... چرا اینیم.. چرا بعضی وقتا اصلا نیستیم.....

میدونی .. هستی.. هستیم... ما اینیم... اما انقد تیره و تاریم که حتی خودمونم نمیفهمیم هستیم.... چه برسه به نگاه خدایان....!!!


هم ما از خووندن ریشها خسته شدیم.. هم ریشها از ما....



ریشه‌ها در خاک
ریشه‌ها در آب
ریشه‌ها در فریاد.











شب از ارواح ِ سکوت سرشار است
و دست‌هائی که ارواح را می‌رانند


و دست‌هائی که ارواح را به دور




به دوردست




می‌تارانند.









ــ دو شبح در ظلمات




تا مرزهای ِ خسته‌گی رقصیده‌اند.


ــ ما رقصیده‌ایم




ما تا مرزهای ِ خسته‌گی رقصیده‌ایم.



ــ دو شبح در ظلمات




در رقصی جادوئی، خسته‌گی‌ها را بازنموده‌اند.



ــ ما رقصیده‌ایم




ما خسته‌گی‌ها را بازنموده‌ایم.











شب از ارواح ِ سکوت




سرشار است




ریشه‌ها




از فریاد و




رقص‌ها




از خسته‌گی.












قاصدک یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:16 ب.ظ http://payizan.blogsky.com

منم دلم واسه بچگیهام تنگ شده واسه اون روزها که هیچ دغدغه ای نداشتم!!واسه اون روزها که بقول خودت هیچ غمی نداشتیم و فقط میخندیدیم یادش بخیر!!کاش هنوز همون غم غصه بچگی هامو داشتم!

فدات

پاتوق دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ق.ظ http://patogh.blogsky.com

من کمی قبلا می خوام

حمیدرضا دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:33 ق.ظ http://nimnegah.mihanblog.com

منم دلم بچهگی می خواد ... بی خیالی ... بدون دغدغه ... بازی های با مزه ... ! دلم همه ی اینا رو می خواد ...

ستاره کوچولو دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:31 ق.ظ http://kolbe-roya.blogsky.com

سلام . آآآآآآآآآآآآآآآآآخ که بچگی آغوش گرم مامانی وقتی مامان باهات قهر بود انگار دنیا سیاه بود و وقتی بهت لبخند می زد فکر می کردی دنیا پر از رنگهای قشنگ و زندگیت تو شکلاتهای عید و عروسکات خلاصه می شد . یادش بخیر چقدر پسر خالم سر من کتک می خورد ولی حالا می بینم حقش بوده آخه حالا که بزرگ شدیم می گه من از بچگی عاشقت بودم و ............ کاش هنوز بچه بودیم پاک و معصوم . بهم سر بزن بی وفا

رز آبی دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ق.ظ

سلام ٬ خوبی ؟

الان گند و لجن انقد هس که همه دلشون هوای بچگی کرده ... کاش میشد دنده عقب رف !!

راستی نگفتی تولدت ۹ تیرماه هس ؟ جان من بگو برا کنار لینکت می خوام !!

خوش باشی :X

نیلوفر دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:53 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

اللهی من قربون این دل پاکت بشم نازنینا...
یادش بخیر بچه محل...حیف که من اون موقع نمی شناخمت و نمی دونستم که با هم فقط چند تا کوچه ی ناقابل فاصله داریم...
حیف که نمی دونستم تواونجایی وگرنه می اومدم دنبالت و با هم می رفتیم پیشه فری کثیف و از اون هات داگ های محشرش می خوردیم و بعد تا صبح تو میدون نیلوفر سگ چرخ می زدیم..کی به کی بود اون موقع...
اره منم دلم واسه خیلی چیز ها تنگه...دست نذار روش..
مث زخم قدیمی ای می مونه که ادم کرمو بازی دز بیاره و باهاش بازی کنه....به فردا فکر کن...میگن شاید بهتر از دیروز باشه...نمی دونم...شاید...قالب نظر هاتم خیلی خشگل شده..مبارکه...ماچ اجی!

Sami دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:16 ب.ظ http://Celestial.blogfa.com


آخ گفتی ... دلم خیلی واسه اون روزا تنگ شده !!
اما نمیشه کاریش کرد همیشه روزگار ما رو به سمت جلو می بره راه بر گشتی وجود نداره .
حتما چند سال دیگه هم حسرت بر گشتن به این روزا رو که الان توش هستیم می خوریم ! "دوران نو جوانی "

امیر سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ق.ظ http://khate-kaj.blogsky.com

۱۳۶۷-۱۳۸۴=۱۷
زیادم بزرگ نشدیا اینقدر دلخوری!!!!!
به دل نگیر شوخی کردم.
آره منم دلم می خواد بچگی هام

گناه مقدس سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:35 ق.ظ http://www.sinsainet.blogsky.com

عمر بچگی انقدر کوتاه که هیچ وقت نمیفهمی چرا
ولی همیشه ارزوی بزرگی میکنیم
تا وقتی بزرگ شدیم ارزوی بجه شدن داریم
ولی الان هم میشه پاک معصوم بود

پیمان سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:31 ق.ظ http://ahwaziha.com

دمت گرم بابا چقدر متنوعی... (مثل خودمی)
آپدیت کردم ...
ها ها هی هی

سعید سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:20 ب.ظ http://tatar.blogfa.com




سلام
قشنگ بود، حال دادی.اگر پایه ای تبادل لینک کنیم خبرم کن.
تازه آپ کردم یه سری بزن.

Tatar.blogfa.com www.

چهار خواهر سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.fattaneh.persianblog.com

سلام لیمویی جون الای واسه دل تنگت بمیرم آبجی جون الانم تو میتونی همون لیمویی بچگی هات باشی البته اگه بخوای و بلکه بتونی!!!!!!!!!!

امیر سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:09 ب.ظ http://amjiscute.persianblog.com

سلام سایت زیبا و شادی داری یاد خیلی چیزا بخیر ... خوشحال میشم به منم سر بزنی منتظر حضور بهاریت هستم.

ملینا سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.siasefid.blogfa.com

می تو..

شهرزاد چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.pich-ostekhooni.blogspot

دلم چیزی شبیه به زندگی میخواهد...آنهم در میان آلبوم عکسهای کودکی ام..در میان گره امن دستان مادرم!

علی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ق.ظ http://eshgh-b-eshgh.blogfa.com

عزیزم سلام
واقا به این همه پشت کارو سلیقت تبریک میگم
پیداست واقا واسه داشتن چنین وب لاگ زیبایی زحمت کشیدی
امیدوارم هر روزت بهتر از دیروز باشه
موفق باشی

نفیسه چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:20 ق.ظ http://negaar.blogsky.com

چقدر دلم هوای بچگیامو کرده...

قلب شکسته چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:36 ق.ظ http://namehayesargoshade.persianblog.com

سلام لیموی صورتی........ :) از طریق وبلاگ نیلوفرنگی و کامنتای قشنگتون باهاتون آشنا شدم....... :) چقدر قشنگ نوشتید.................. :) وبلاگتونو دوست دارم.... همیشه شاد و موفق باشید........... کاش منم کوشولو بودم العان....... اونوقت دوتایی می رفتیم خاله بازی......قول میدم اگه تو وسطی رام بدین زود نخورم و زیاد بل بگیرم... چی؟ جا ندارین؟ یاراتون تکمیله؟؟؟؟ خب:~~~ اوووم نخودی بشم؟؟؟؟؟ باشه؟؟؟

قلب شکسته چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:39 ق.ظ http://namehayesargoshade.persianblog.com

یه صحبتیم با این علی آقا داشتم.........
بابا علی آقا شمام که کپی پیست می کنی که.... ای بابا.... خسته نباشی برادر.
:))

شقایق چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:07 ب.ظ http://cherryrary.persianblog.com

چه دل پاکی!!! چه توصیف قشنگی...بهتر از این نمی شد این معصومیت بچگی رو وصف کرد...من مطمئنم دلت به همون پاکیه...منم می خوام برگردم...همه می خوان

محسن چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:31 ب.ظ http://bomber.blogsky.com

ولی من دوست دارم زودتر بیست و خورده‌ای سالم بشه:(

زهرا چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:25 ب.ظ http://saattanhaie.blogsky.com

سلام عزیزی که از منم بی وفا تری
منم دلم هوای بچگیامو کرده......

من آزادی عهد کودکی را
همره بال کبوتر ها ز یزدان بازمیخواهم

قربونت

*پرنسس* چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:01 ب.ظ http://yasesefid.blogsky.com

منم
کاش میشد مثه قذیما باهم بازی میکردیم
لی لی
میای؟
با گرگم به هوا چطوری/

چشم تو چشم چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:13 ب.ظ

اولندش که کاشکی رو کاشتن در نیومد !!!
دومندشم که یکم برای دوباره بچه شدن بزرگ شدیم !!:دی

اروند چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ http://arvand.co.sr

سلام بر لیمویی عزیز!
ببینم حالا که دلت هوای بچه گی هاتو کرده؛ می خوای بگی که دیگه بزرگ شدی؟! یعنی دیگه آدم کوچیک نیستی؟!! اینکه خیلی بد شد ... نمی دونم تا حالا چرا اینجوری فکر می کردم که اگه می خوای بدونی کسی از زندگی راضیه یا نه؛ ببین دوس داره به عقب برگرده یا نه؟!!!
اما با همه این حرفها و حسرتها من بازم فکر می کنم:
می شود برگشت!
تا دبستان راه کوتاهی است ...

حامد چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:29 ب.ظ http://2ti.blogfa.com

بابا هنوز دهنت بو شیر میده
خودت بچه ای که همش میگی دلم هوای......

علئ و ازاده پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:53 ب.ظ http://aliazi.blogsky.com

salam nanzanin jan
midooni chand dahe dige ke begzare migi delma havaye javooniyamo karde:D
havaye blog nevisim :D dastanaii ke azio ali hamish emikhoondan:)))
movafagh bashi
felan

نیما پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:06 ب.ظ

اومدم نبودین برگشتم!

گلابتون پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ب.ظ http://golabatoon.blogfa.com

سلام دختر نارنج و ترنج، من هم از اون محله خیلی خاطره دارم چون جونه عمه‌ام اونجا بود...همیشه تو سرازیری‌های میدون نیلوفر اسکیت بازی می‌کردیم ... از هات چاکلت که دیگه نگو... نوشته‌ات منو برد تا وسط بچه‌گی... اونم چه روزی، روزی که این‌جا هوا بارونی و گرفته‌است و سرما نم نمک داره خودش رو نشون می‌ده...
در پناه حق شاد باشی عزیز.

حنین پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ب.ظ http://hanin.persianblog.com

بچگیییییییییییییییییییییییییییییی..............روزهای خوشی که هرگز بر نمی گردند.............

لیلا جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:31 ق.ظ http://leilabarby9.persianblog.com

انگار از ته دلم نوشتی. راستی چرا بچگیهای ما همه عین عین همه؟

بهنام جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ق.ظ http://iranfreedom.blogfa.com

سلام
راست میگی !
بعضی وقتا که یاد بچگیهام می افتم که آرزو می کردم زودتر بزرگ شم . الآن آرزو می کنم کاش بزرگ نمی شدم !
آپدیت هستم ....
منتظرتم ....

مینا و سینا جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:05 ق.ظ http://joke2.blogsky.com

سلام عزیزم وبلاگ خوشگلی داری خیلی لذت بردم خوشحال میشم نظر نازت رو ببینم
پاینده باشی

جوجه حسابدار جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:11 ب.ظ http://cpa.blogfa.com

سلام دور از وطن !!
نمی دونم حالا که بزرگتر شدم اینطوری ام یا اینکه ... !!؟‌!!
ولی با وجود اینکه شاعرم و کلی هم در روابطم با دیگران احساساتی نمی دونم چرا این حالتها رو درست نمی دونم و بیشتر واقع گرا هستم !!!
شاید اقتضای سن من این جوریه و اقتضای سن تو اینجوری !!

ملینا جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ب.ظ http://www.siasefid.blogfa.com

اپ نمیکنی؟

من شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:37 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

از دستم در رفت به جون خودم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد