به کدامین گناه.....


چهارشنبه ۱۱ خرداد

درو آروم باز میکنم و میرم تو.....پاورچین میرم طرف اتاقم.....میدونم این موقع ظهر همشون دارن خواب هفت پادشاه و میبینن و اینم میدونم که اگه برادرم و بیدار کنم نتیجش کمتر از یه سیلی نیست.......

همینطور که سعی میکنم سر و صدا نکنم یه سایه سیاه و میبینم که جلوم وایساده....این دیگه اینجا چی میخواد؟....مگه نباید الان خواب باشه....وای الان همه چی خراب میشه......

ـــ س...سلام داداش.....
ـــ سلام و زهرمار دختره ولگرد.....کدوم گوری بودی این وقت ظهر...
ـــ داداش به خدا....
ـــ خفه شو.....

*دیگه به این سیلی های بی بهونه عادت کردم.....*

ـــ فکر کردی من کورم....ندیدم چه جوری بزک دوزک کردی دوره افتادی تو خیابون...؟
ـــ داداش به  ارواح خاک آقا جون من........

*این یکی باعث میشه خون مثه فواره از بینیم بزنه بیرون....*

اصن نمیفهمم چرا انقدر عصبیه..مگه من چی کار کردم....

                          

ــ داداش به قرآن من جایی نبودم...فقط رفته بودم یه کم خرید کنم....
ــ ارواح عمت...رفته بودی خرید یا قرطی بازی دختره.....؟

کمربندشو در میاره....

ــ داداش صبر کن توضیح میدم....
ــ توضیحت بخوره تو سرت....آبرو واسم نذاشتی تو محل....یالا بگو کجا بودی....رفته بودی خرید؟...چه کوفتی خریدی؟....

اما فرصت جواب دادن نمیده.....تنها کاری که میتونم بکنم اینه که با دستام صورتمو بپوشونم....با هر ضربه کمربندش درد و نه تو جسمم...که تو روحم حس میکنم....

.............................

حالا دیگه خودش خسته شد....دیگه نا نداره منو بزنه.....کمربندشو پرت میکنه طرفم و تکیشو میده به دیوار....
ــ لا اله الاالله....ببین دختره گیس بریده ما رو به چه کارا وادار میکنه....

قدرت جواب دادن ندارم...همه بدنم خونیه...داغونم....
با هزار زحمت دست میکنم تو کیفم.....و درش میارم....

ــ رفته بودم اینو بخرم.....داداش تولدت مبارک..... 


نظرات 58 + ارسال نظر
علی آزاده پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:21 ب.ظ http://aliazi.blogsky.com

salam
ye chizi begam az tahe delam inke kheili neveshtehat khoondan dare kheili ziba minevisi kheiliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
man be har kasi ino nemigama
movafagh bahsi
rasty ba ejaze ma linketo gozashtim ba esme limuii?
ya hagh

مریم پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:34 ب.ظ http://meslemaryam.blogsky.com

لیمویی جونمممممممم. کجایی؟؟؟؟؟؟؟ اصلا نیستیا. کجایی؟ من دلم تنگ شده.

ناشناس پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:23 ب.ظ

خیلی با مرامی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سوسمارنارنجی جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:55 ب.ظ http://sosmarenarenji.blogsky.com

لیمویی؟؟!؟!؟!؟!!!!

ناشناس جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:46 ب.ظ

خیلی خیلی ....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

امیر - پاتوق جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:05 ب.ظ http://patogh.blogsky.com

دلم یه قصه می خواد ... می گی واسم ؟؟؟

گلسا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:28 ب.ظ http://golsa.blogsky.com

چه بی رحمانه... چه دل خراش..

سعیده یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:30 ب.ظ http://ketabejamee.blogsky.com

نوشته هات مثل همیشه عــــــــــــــــــــــــــــالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد