کاش میتونستم دوباره ببینمت... کاش میتونستم دوباره تو اون چشای خمارت نگا کنم و توشون غرق شم...
........کاشکی دستات مال من بود تو سرت خیال من بود مثه من که آرزومی آرزوت مثال من بود......................
د آخه لعنتی چرا صدات در نمیاد؟ مردی؟ چرا نمیفهمی دیگه نمیتونم دوریتو تحمل کنم آشغال؟ چیه؟ به اون چیزی که میخواستی رسیدی؟ دو ماه تمام دنبالم دویدی...یادته؟ اما وقتی بهم رسیدی....وقتی بهم رسیدی که ازم سیر شدی....اون وقت نوبت من بود که دنبال تو بدوم.....اما....اما من واقعا عاشق بودم کثافت.......میفهمی گوسفند؟....عاشق...عاشق...عاشق.....نه...تو نمیفهمی........تو چه میفهمی عشق یعنی چی...تو حتی لیاقت نداری کلمه عشق به زبون بیاری...تویی که ادعات میشد عاشق ترین عالمی....کاش ازت متنفر بودم.....کاش حالم ازت بهم میخورد....خیلیم سعی کردم که این طوری باشه....واسه فراموش کردنت هر کاری بگی کردم...عکساتو پاک کردم...صداتو....فیلماتو... اما خاطرات توی لاشخور مثه کنه چسبیده بهم و ولم نمیکنه....داره خونمو میمکه....حتی حالا که ولم کردی هم از دستت آرامش ندارم...چرا دست از سرم بر نمی داری....گناه کردم یه زمانی عاشقت بودم...؟نه گناه من اینه که به خاطر توئه کثافت از خودم گذشتم.....گناه من اینه...........
کاش زمان بر میگشت عقب.... اون موقع میدونستم چی کار کنم که اسیر اون حرفات نشم... ــ: ........من واقعا عاشقتم عاشق.....بفهم اینو عشق من........... ــ: من بدون تو میمیرم...تو همه دنیای منی.........
آره...هه...اینا همه حرفای خودته...یادته؟ حرفایی که الان داری تو گوش رفیق خودم میخونی..... کسی که ادعای رفاقت میکرد.....
اگه زمان بر میگشت....هیچ وقت..وقتی برای اولین بار به عنوان مزاحم بهم زنگ زدی باهات صحبت نمیکردم.....لحن حرفات...زنگ صدات بود که دیوونم کرد لعنتی.... فقط دعا میکنم.....یه روز...یه نفر...کاریو که با من کردی...باهات بکنه.....
اون روزه....که برعکس همیشه...من میخندم...تو گریه میکنی..... ----------------------------------------------------- حاشیه: چشم! قول میدم دیگه این طوری ننویسم....اینا آخرین حرفای سیاه دل صورتی لیموییه! بعد از این دوباره آبی میشم.....فقط قول بدین دیگه دعوام نکنین...!
نازنین
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 ساعت 12:25 ب.ظ
سلام علیکم خوب هستین -- چرا سوتین نبستین؟؟؟ دمت بیلی بیلی که برام کامنت دادی( به قوله خودت) به بلاگ ما هم سری بزن به صرف چای و قلیون و شیرینی و آجیل ( به امید دیدار ) بابای
سلام...یه چیزی میشه انگار نه...؟ ایجا چه خبره...بابا چرا تو یه دفعه یا از تقادث میگی یا از کشتن یا تلاق و یا عاشق کشی....؟ نمیدونم واقعا این چیزا که مینویسی روحیه خودتونه...باید اینطور باشه آره دیگه؟۱ ولی نمیدونم چرا ریخته بهمی...یعنی این همون لیمویی همیشگیه...بابا لیمویی رنگ آبی داشت یه زمانیا...در اون مرود هم نیمدونم چرا نمیتونی فونت رو بخونی خوب کپی کن یه جا توی هارد بد فونتشو عوض کن...یعنی ارزششو داره..؟!! فکر نکنم..همیشه ایام به کام تاتا
سلام لیمویی عزیز و دوست داشتنی یه نصیحت از من داشته باش البته من خیلی کوچیکتر از این حرفام که شما رو نصیحت کنم ولی اگه می تونی یه بار دیگه امتحان کن آخه بعضی اوقات عشق مثل یه سراب می یاد تو وجود آدم شاید هنوز طعم عشقو نچشیده باشی .........تو موق می شی . مطمئنم این حرف من یادت باشه تو موق می شی قربانت : عاشق در به در
واقعا متن جالبی بود. آفرین. ممنون که به وبلاگم سر زدی. اگه موافق باشی تبادل لینک کنیم. من لینکت را در وبلاگم گذاشتم. اگر تو هم لطف کنی و لینک من را قرار دهی ممنون می شوم.
نمی دونم والا...قبلا هم گفتم...تو منو یاد چیز هایی میندازی که همیشه سعی کردم فراموششون کنم٬.....شاید من و تو ۲ تا خواهر باشیم از ۲ سیاره ی متفاوت کسی چه میدونه مگه نه؟
خیلی ممنون که اینقدر بهم لطف داری امیرجان.ببخشید که دیر به دیر بهت سر میزنم.سال آخره دیگه.در مورد مطلبت هم بگم که بنظر من اگه آدم راه زندگیشو پیدا کنه فکر نمیکنم نیازی به عقب بردن زمان باشه.بنظرت اینطور نیست؟
این حرف ها ... این احساسات ... این کلمه ها ... یک ذره به خودت بیا لیمویی ... اینها هیچ چیزی رو درست نمی کنه. بعداً در این مورد مفصل می نویسم! (یگانه پسر بابالنگ دراز!)
خدا کنه این چیزهایی که نوشتی مثل مطلب قبلی همه اش یه داستان باشه ! یعنی من اینجوری دوست دارم (از جنس همون احساسی که آدم دوست داره در مورد آدم خوبای داستان داشته باشه !!!) ولی اگه واقعیت باشه بهت تسلیت میگم شکسته شدن قلب از جدا شدن روح سخت تره هر چند هیچ کس نمیتونه احساسش کنه !!! ============== - باز من آخر شدم !!! قول میدم دفعه ی بعد اول اول باشم ! ( باور نمی کنی ! زود آپدیت کن ) - مثل اینکه جناب شهردار موافقت کردن محله باز بشه ! زود بیاید بنویسید تا نظرش عوض نشده !!! - ...
سلام عزیزم . متن آخرت جور خاصی بود . حس دو گانه ای رو به آدم منتقل می کرد . درست مثل تقابل تنفر و عشق . گاهی از بین کلماتت صدای خودم رو شنیدم . دنیا دور تکراریی داره . فقط هم چرخیدن بلده . میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت ...
سلام نوشته زیبایی بود اما رسم عاشقی جفادیدن است نه وفا... جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد یاری که تحمل نکند یارنباشد... لیمویی جان من فقط به پیغامی از او راضی ام... حتی ...
سلام خوبین خسته نباشی ممنون که به وبلاگ www.koome.blogsky.com من که هنوز آماده نشده سر زدین من یه وبلاگ دیگه هم دارم که آدرسشو دادم وبلاگتون واقعا قشنگه موفق باشی
سلام. نمیدونم اینجا این حرفمو بگم یا نه ؟ اما خوب برا دیوونه فرقی نداره . همه جا حرفشو میزنه........ به همین وبلاگ خودت یه نگاه کن . یه متن داری. اگه اشتباه نکنم اینه اسمش : دستامون اگر که دورن......دلامون که دور نمیشن . یه بار جواب دوستت که بهت داده بود بخون. نه بیا با هم بخونیم : ـمن تورو وقتی می خوام که فقط مال خودم باشی......کاش زودتر فهمیده بودم نازنین... و رفت!
وای که من میمیرم برا این غرور......
بگذریم.
برام پیغام گذاشته بودی ......از قوله منم به خودت اجازه دادی تصمیم بگیری و گرفتی....که من ازت خسته شدم...
فقط اومدم اینجاکه جوابتو بدم.. اما تو کارمو راحت کردی.... چون جواب تو .......همینجا هست!!!! فقط به خودت زحمت بده ..یه باره دیگه آخرین متنتو بخون : (گناه من.... )
یادته که : گفت: دوس ندارم با کسی باشم که می دونم مال یکی دیگس...
اما یه تقیر کوچولو : دوس ندارم با کسی باشم که می دونم دنبال یکی دیگس...
سلام خیلی زیبا و قشنگ بود قوت عشق فوق العاده ای دارین همیشه زیبا بنویسی خوشبخترین انسانها کسانی هستند که جاودانه عاشق هستن شاد باشی و پیروز وموفق به ما سر بزن
متن با احساسی بود آدمو تحت تاثیر قرار میده.شاید منم یه بار گناه کردم برای همین اثر میکنه.شاید حرف دل منو زدی در هر صورت زیبا و یه کمی نا امیدانه بود عاشق همیشه باید امید داشته باشه گرچه نوشته های منم بوی نا امیدی میده.بازم میام
اگه تو دیونه ای من دیونه ترم اراجیفه اگه دوسش داشتی هیچ وقت نفرینش نمی کردی چه برسه که عاشق باشی... جمع کاسه کوزه رو ... اگه ولت نمی کرد تو ولش می کرد فقط ناراحتی که چرا اون زودتر این کارو کرد. بی خیال لمیدوارم با بقیه هم همین طوری تا کنه و امیدوارم راز خوب زندگی کردن رو ازش یاد گرفته باشی .. حاج احسان آقا
سلام من سینا هستم از اینکه برای آن عکس زیبا (خاله پیرزن ) نظر دادی ممنونم نوشته ات را خواندم ولی حیف که ..........................؟ تا جایی که من میدونم عاشق اینجوری ....................؟ ولی در هر صورت امیدوارم به آرزویی که در قلب شما می تپدبرسی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام خوبی . تحت تاثیر قرار گرفتم . عجب متنی بود. یه جورایی هم زیبا و قشنگی بودا :) خسته نباشی .
سلام علیکم خوب هستین -- چرا سوتین نبستین؟؟؟
دمت بیلی بیلی که برام کامنت دادی( به قوله خودت)
به بلاگ ما هم سری بزن به صرف چای و قلیون و شیرینی و آجیل ( به امید دیدار )
بابای
سلام...یه چیزی میشه انگار نه...؟ ایجا چه خبره...بابا چرا تو یه دفعه یا از تقادث میگی یا از کشتن یا تلاق و یا عاشق کشی....؟ نمیدونم واقعا این چیزا که مینویسی روحیه خودتونه...باید اینطور باشه آره دیگه؟۱ ولی نمیدونم چرا ریخته بهمی...یعنی این همون لیمویی همیشگیه...بابا لیمویی رنگ آبی داشت یه زمانیا...در اون مرود هم نیمدونم چرا نمیتونی فونت رو بخونی خوب کپی کن یه جا توی هارد بد فونتشو عوض کن...یعنی ارزششو داره..؟!! فکر نکنم..همیشه ایام به کام تاتا
سلام لیمویی عزیز و دوست داشتنی یه نصیحت از من داشته باش البته من خیلی کوچیکتر از این حرفام که شما رو نصیحت کنم ولی اگه می تونی یه بار دیگه امتحان کن آخه بعضی اوقات عشق مثل یه سراب می یاد تو وجود آدم شاید هنوز طعم عشقو نچشیده باشی .........تو موق می شی . مطمئنم
این حرف من یادت باشه تو موق می شی
قربانت : عاشق در به در
سلام .ممنون که داری واسه وبلاگم تاریخ میزنی.....
متنات واقعا ملوسسسسسسسسسسسن.
نمی دونم خودتم ملوس هستی؟مطمعنا هستی.
بازم منتظرتم (راستی دختری یا....؟)
فدات:......
واقعا متن جالبی بود. آفرین. ممنون که به وبلاگم سر زدی. اگه موافق باشی تبادل لینک کنیم. من لینکت را در وبلاگم گذاشتم. اگر تو هم لطف کنی و لینک من را قرار دهی ممنون می شوم.
سلام خوبی من آپ هستم یه سر بزن
قربانت..نیکا
سلام
متنها خیلی جالبه موفق باشی . به منهم سر بزن .
قربانت ساحل
نمی دونم والا...قبلا هم گفتم...تو منو یاد چیز هایی میندازی که همیشه سعی کردم فراموششون کنم٬.....شاید من و تو ۲ تا خواهر باشیم از ۲ سیاره ی متفاوت کسی چه میدونه مگه نه؟
سلام لطف کن و لینک من رو بزار چرند و پرند مرسی از لطفت
خیلی ممنون که اینقدر بهم لطف داری امیرجان.ببخشید که دیر به دیر بهت سر میزنم.سال آخره دیگه.در مورد مطلبت هم بگم که بنظر من اگه آدم راه زندگیشو پیدا کنه فکر نمیکنم نیازی به عقب بردن زمان باشه.بنظرت اینطور نیست؟
این حرف ها ... این احساسات ... این کلمه ها ...
یک ذره به خودت بیا لیمویی ... اینها هیچ چیزی رو درست نمی کنه. بعداً در این مورد مفصل می نویسم!
(یگانه پسر بابالنگ دراز!)
خدا کنه این چیزهایی که نوشتی مثل مطلب قبلی همه اش یه داستان باشه !
یعنی من اینجوری دوست دارم (از جنس همون احساسی که آدم دوست داره در مورد آدم خوبای داستان داشته باشه !!!)
ولی اگه واقعیت باشه بهت تسلیت میگم شکسته شدن قلب از جدا شدن روح سخت تره هر چند هیچ کس نمیتونه احساسش کنه !!!
==============
- باز من آخر شدم !!! قول میدم دفعه ی بعد اول اول باشم !
( باور نمی کنی ! زود آپدیت کن )
- مثل اینکه جناب شهردار موافقت کردن محله باز بشه !
زود بیاید بنویسید تا نظرش عوض نشده !!!
- ...
راست می گویند که میان عشق و نفرت تنها به اندازه ی تار مویی فاصله است....
سلام عزیزم .
متن آخرت جور خاصی بود . حس دو گانه ای رو به آدم منتقل می کرد . درست مثل تقابل تنفر و عشق .
گاهی از بین کلماتت صدای خودم رو شنیدم .
دنیا دور تکراریی داره .
فقط هم چرخیدن بلده .
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت ...
برای تو روزهای شادی رو آرزو میکنم .
سلام
نوشته زیبایی بود اما رسم عاشقی جفادیدن است نه وفا...
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یارنباشد...
لیمویی جان من فقط به پیغامی از او راضی ام... حتی ...
سلام
نوشته ی خشنی بود - امیدوارم به آرزوهات برسی
از راهنماییتم ممنون
موفق باشی
سلام خوبی وب لاگ قشنگی داری
به منم سر بزن راستی با تبادل لینک موافقی؟
تا بعد خدانگهدار
سلام
خوبین
خسته نباشی
ممنون که به وبلاگ www.koome.blogsky.com من که هنوز آماده نشده سر زدین
من یه وبلاگ دیگه هم دارم که آدرسشو دادم
وبلاگتون واقعا قشنگه
موفق باشی
میدونی درد بدیه انگار همش یه خواب بود .اون دیونه حالا شده برات غربیه ...لعنت به عشق
سلام دوست خوبم. منم. آمدم از لینک دادنت تشکر کنم. فقط اگر لطف کنی به جای ؛توماس اندرس؛ ؛مدرن تاکینگ؛ لینک بدی یک دنیا متشکر می شوم. قربان تو توماس
سلام. نمیدونم اینجا این حرفمو بگم یا نه ؟ اما خوب برا دیوونه فرقی نداره . همه جا حرفشو میزنه........
به همین وبلاگ خودت یه نگاه کن . یه متن داری. اگه اشتباه نکنم اینه اسمش : دستامون اگر که دورن......دلامون که دور نمیشن . یه بار جواب دوستت که بهت داده بود بخون.
نه بیا با هم بخونیم : ـمن تورو وقتی می خوام که فقط مال خودم باشی......کاش زودتر فهمیده بودم نازنین...
و رفت!
وای که من میمیرم برا این غرور......
بگذریم.
برام پیغام گذاشته بودی ......از قوله منم به خودت اجازه دادی تصمیم بگیری و گرفتی....که من ازت خسته شدم...
فقط اومدم اینجاکه جوابتو بدم.. اما تو کارمو راحت کردی.... چون جواب تو .......همینجا هست!!!!
فقط به خودت زحمت بده ..یه باره دیگه آخرین متنتو بخون : (گناه من.... )
یادته که : گفت: دوس ندارم با کسی باشم که می دونم مال یکی دیگس...
اما یه تقیر کوچولو : دوس ندارم با کسی باشم که می دونم دنبال یکی دیگس...
............
................
.....................
........................... .
قلبم گرفت ای نازنین/ نفس دیگه نفس نیست! / آه این زمین و سرزمین/ واسم به جز قفس نیست/
سلام
بایرن حذف شد در کمال نامردی و بد شانسی
وب لاگ زیبایی داری . موفق باشی .
سلام.چی شده؟؟؟؟؟خدا کنه بعد اینهمه که نوشتی دلت سبک بشه .
سلام خیلی با احساسی موفق باشی
سلام خیلی زیبا و قشنگ بود قوت عشق فوق العاده ای دارین همیشه زیبا بنویسی خوشبخترین انسانها کسانی هستند که جاودانه عاشق هستن شاد باشی و پیروز وموفق به ما سر بزن
سلام
خوبی لیمویی خواهش می کنم .ممنون که به من سر زدی
موفق باشی .لینک بدی یک دنیا متشکر می شوم. قربان تو
احسان
سلام..خدا کنه بتونی مطلب ایندفعموبخونم..چون خیلی باحاله.... از دست ندیشا...تاتا
آپدیت میکنی یا بیام بزنم توی سرت !!! زود باش دیگه !
متن با احساسی بود آدمو تحت تاثیر قرار میده.شاید منم یه بار گناه کردم برای همین اثر میکنه.شاید حرف دل منو زدی در هر صورت زیبا و یه کمی نا امیدانه بود عاشق همیشه باید امید داشته باشه گرچه نوشته های منم بوی نا امیدی میده.بازم میام
سلام به دوست عزیز
ممنون که به من سر زدی و اینو بگم که وبلاک جالبی داری
موفق باشی
سلام لیمویی جون
کجایی یادی از منو وبلاگ کوچیکم نمیکنی؟
من منتظرتمااااااااااااااااااااااااا
راستی اگه لینک بدی خوشحالم کردی
فدات...
گفتی دعوات نکنیم دیگه ! . پس چیزی نگم بهتره !!
اگه تو دیونه ای من دیونه ترم
اراجیفه
اگه دوسش داشتی هیچ وقت نفرینش نمی کردی چه برسه که عاشق باشی...
جمع کاسه کوزه رو ...
اگه ولت نمی کرد تو ولش می کرد فقط ناراحتی که چرا اون زودتر این کارو کرد.
بی خیال لمیدوارم با بقیه هم همین طوری تا کنه و امیدوارم راز خوب زندگی کردن رو ازش یاد گرفته باشی ..
حاج احسان آقا
سلام من سینا هستم
از اینکه برای آن عکس زیبا (خاله پیرزن ) نظر دادی ممنونم
نوشته ات را خواندم ولی حیف که ..........................؟
تا جایی که من میدونم عاشق اینجوری ....................؟
ولی در هر صورت امیدوارم به آرزویی که در قلب شما
می تپدبرسی