شنبه ۷ خرداد
تو آخرین لحظات هنوزم دلم باهام نیست.....همه میگن هیچ وقت دل آدم با عقلش جور نیست.......ولی واسه من دیگه کار از کار گذشته...دیگه دستم به جایی بند نیست....مجبورم عقل و دلمو یکی کنم.....
همه مدارکمو برداشتم....تمام پولی که تو این مدت جمع کرده بودم با یه مقدار از طلاهای مامانم...موقع برداشتن اونا حالم داشت از خودم به هم میخورد اما به پولشون نیاز داشتم.....
ساعت۳ بعد ازظهره....همه خوابن....یه نامه خدافظی واسه مامان مینویسم....دلم نمیاد...میدونم بعد از من میشکنن....آبروشون هم تو فامیل هم تو محله میره....ننگ دختر فراری داشتن کم دردی نیست...اما....هیچ راهی واسه موندن نیست.....
همه وسایلمو تو یه ساک کوچیک ریختم که جلب توجه نکنه....ساعت ۴ باش قرار دارم....نزدیک یه ماهی میشه که برنامه این فرارو گذاشتیم....تقریبا از همون روزی که اون اتفاق لعنتی افتاد و منو واسه همیشه بدبخت کرد..........
اوایل میگفت میام میگیرمت....نیومد.....ترسیدم ولم کنه....اون وقت من میموندمو ترس از یه آینده تیره.....همین شد که فرار به ذهنم رسید.....آخرین راه....
ساعت ۱۰ دقیقه به ۴ .....هنوز نیومده.....دلم شور میافته....اگه نیاد چی؟...ولی خودش میگفت تا آخرش پام وای میسه...میگف تنهام نمیذاره....نه..حتما میاد....
ساعت ۵.....خبری نیست.....
ساعت ۶ .... هنوز نه....
ساعت ۷......انتظار.....
ساعت ۸......نا امیدی.....
دیگه همه چی تموم شد.....نیومد.....موبایلش خاموشه....خونه هم جواب نمیده.....
باورم نمیشه حالا من چیم؟کیم؟ چه کار باید بکنم......
تصمیم میگیرم برگردم خونه.....اما یادم میاد تو اون همه چیزو نوشته بودم...حتی علت فرارمو.....بابام زنده نمیذارتم....
ساعت ۱۱ شده.....دیگه بریدم.....از ترس پلیس نمیدونم کدوم جهنمی باید قایم شم.....هنوزم موبایلش خاموشه....
نفرینش میکنم.......گریه میکنم و نفرینش می کنم.....زندگیمو به گند کشید.....
تو خیابون که نمیتونم بمونم.....از پارکم میترسم......دیگه موندم.....خستم.......
ــ خوشگله چرا تنها میری بیا بالا میرسونیمت........
دیگه برام مهم نیست.....چیزی برای از دست دادن ندارم.....یه لبخند تحویلش میدم و .......
موفق باشی.
مطلب قشنگی بود .
به ما هم سر بزن
سایت گرافیک و هنرهای تجسمیhttp://www.dezfoolian.com
درود بر شما مبارز گرامی. با وجود خود در بحثهای نقدر از اسلام که به تازگی در صفحه اینترنتی خود به راه انداخته ام مرا سرافراز کنید. با سپاس
درود لیمویی جان.
زیبا بود.مثل بقیه نوشته هات.
سعی میکنم که امشب آپ بکنم به من هم سر بزن.
خوشحالم میکنی
موفق باشی
خداحافظ
سلام عزیز
هیچ وقت به این موجود ۲پا اونم از نوع مذکر نباید اعتماد کرد
(با عرض پوزش از تمامی عناصر ذکور)D:
سلام
منم یه پسرم هستم و وقتی این نوع برخوردها رو با دخترا میبینم به عنوان یه انسان دلم میگیره به نظر من پسرا نباید چون پسر هستن حس کننن که از دخترا قوی تر و بهتر هستن در مورد داستانت سوژه ات خیلی جالب بود و خوب بهش پرداختی . راستی اگه دوس داشته باشی حاضرم تبادل لینک کنم بهم اطلاع بده .
به همین راحتی....؟ نه نه من چی می گم؟ کجاش راحت بود؟؟؟؟؟؟
سلام لیمویی. آدم شکه می شه! اول اونایی که تو مخم بودو ریختم بیرون! حالا چه طوری؟ خوبی؟ خوش می گذره؟ ؛))
هم میهن گرامی،سایت زیر را با تفکر بخوانید و سپس با ارسال و چاپ اعلامیه های مربوطه بین دیگر میهن دوستان ایرانی ،بدینوسیله گامی مثبت در جهت ازادی ایران و ایرانی از چنگال بیگانگان عرب مسلک برداشته و با باوری محکم به ایرانی سربلند با اینده ای پر افتخار،مشتی جانانه به دهان اخوندهای ایرانی سثیز و زن ستیز بزنیم . پاینده ایران و نا بود باد اهریمنان سیه دل و بد اندیش جنایت کارl .
http://www.geocities.com/ramtini/ettehad.html
بسم الرب النور
سلام لیمویی عزیز
مثل همیشه . ساده ؛ روان ؛ محکم و دردناک .
حق نگهدارت
سلام
خیلی خوب بود
روان بود
راستی
ممنون به من سر زدی
من قبول دارم که پسرا بدتر از دخترا هستن . خیلی هم بترند
ولی قبول کن دخترا هم توی دانشگاه به کلی عوض میشن...
موفق باشید
ادمی که به فکر ابروی پدر مادرش هست حتما پدر و مادر خوبی داره که به اونا فکر میکنه حالا چرا فرار
به همین راحتیه که خانوم ها.......
ازت خوشم نمیاید لیمویی ... نه از خود نشناخته ات. و نه از نوشته هات.... نمیدونم دختری یا پسر.. یکم از نوشته هات رو که خوندم... به دخترا میخورد.. یکی از اون دخترای احمق ایرانی.... که اجازه میدن حقشون زیر پا له بشه... که دیر سر میز غذا میرسن.. اما وقتی رسیدن میگن بقیه اش مال من... که خودشون نمیدونن تو زندگی دنبال چی هستن.. اولین وبلاگ مسخره ای یه .. که تو این سالها دیدم... و وادارم کرده که براش نظر منفی رو بدم... اگرم بگی مجبور نستی اینجا بیای و نظر بدی.. میگم حق با توئه...
خب هرکس یه نظری و یه اخلاقی داره جناب مهرانی....ولی یه جا اشتباه کردی...من هیچ وقت اجازه نمیدم حقمو کس دیگه ای بخوره.....هیچ وقت....و کاملنم میدونم از زندگیم چی می خوام....ولی خوشحال شدم که نظرتو گفتی....و می تونی مطمئن باشی من هیچ وقت از کسی که نظر واقعی شو میگه نمیخوام که دیگه اینجا نیاد.....خوشحال میشم بازم نظراتو بخونم....
ببخشید.. نباید نظرم رو مینوشتم....
سلام
وقتی امثال این تراژدی رو میشنوم هر بار محکم تر از بار قبل به اعتقاداتم که خطوط قرمزش ذره ای خطا بهش راه نداره افتخار میکنم
واین پرسش ذهنم رو ازار میده که چرا واسه ما که به این خ.بی حدود واسمون تعریف شده این داستان دردناک باید تکرار بشه
موفق باشی
یا حق
سلام لیمویی جان ...یه فیلم شبیه این داستانت دیدم ...باعث تاسف ...مامان
به همین سادگی!!! به نظر من آدم تحت هیچ شرایطی نباید تن به چنین کاری بده... حتی اگه کشته بشه... اینا همه اش بهانه است
ادم های احمق و ضعیف اونها یی هستند که فکر می کنند چیزی برای از دست دادن ندارند!....مثله همیشه عالی بود گلی......نوشته ی قبلیت هم بدجوری کوبنده بود...خوب ادم رو میخکوب می کنی!
man khodam dokhtaram vali nazaram ineke avalan ba az dast dadane .....hame chiz az bein nemire va farar rahesh nist farar kardan chizio avaz nemikone faghat gand mizane be hamechizzzzzzzzz age adam be zendegish edame bede mage chi mishe?mage ki mifahme etefaghan ma ba farar khodemoon sabet mikonim ke che gandi zadim any way az pedar madar farar konim az khodemoon ke nemitoonim
خب شاید برای تو مسئله بابی اهمیت جلوه دادن حل بشه.....اما برای خیلیا که اعتقادات محکمی دارن و خانواده سخت گیر این طوری نیست.....در هر صورت این فقط یه داستان بود که خیلی زیاد تو ایران اتفاق میافته...نه اینجا...!
salam khanomi
nemidoonam koli vaghte kam peidaii alan oomadam didam vai che ghogha kardi injaro makhsoosan
neveshtehat dokhtar eine nevisandehast man be hich kas ino nemigam vali vaghaan ziba mineveisi yani khodeto mizari jaye nevisande
rasty ye vaght khodaye nakarde ian ke vagheiiat nadaran?
movafagh bashi
azi & ali
با وفا......
دیگه به ما سر نمیزنی.......
سلام ....
ما که قهریم دیگه کامنت گذاشتمون واسه چیه !!!
ولی همونی که اونشب بهت گفتم متنت حرفه ای بود ولی هیچ ربطی به سن وسال نویسنده که خودت باشی نداشت ...
حالا از خودت که بگذریم برم سراغ مطلبت ... میدونی بعضی وقتها آبروی آدم بره بهتره تا اصلا همه چیزش حتی خیلی مسایلی که خودمون میدونیم از دست بره ... شاید بیشتر برگرده به فرهنگ غلط خودمون ... نمی دونم چی بگم الان ...
------------------------------------------------------------------
- ما( من و روزنه) با اجازه هم ۱۵ دقیقه برگشتیم بعدش دوباره میریم تا چند وقت دیگه ..
یا حق !
سلام
جوابم بدستت رسید
راستی از بابت لوگو ممنونم
من نتونستم لوگوت رو بزارم فقط لینک متنی گذاشتم.
خدافس
مرسی عزیزم که سر زدی :*
رز آبی دیگه نیس زحمت نکش :X
دوست گرامی ام بادرودفراوان...دل نوشته ی زیبائی بود..یک داستان ....یک خاطره و شاید هم ترکیبی از هردو..نمی دانم فرار ....خیلی باید فکرکرد....تندرست و شادکام باشی.
اولش که خوندم نفسم گرفت...بعد که نظرات بقیه رو خوندم فهمیدم داستانه...در هر صورت فرار راه درستی برای حل مشکلات نیست،حتی به عنوان آخرین راه.
خیلی خوشحالم از اینکه از وبلاگ من خوشتون اومد
و ممنون از اینکه به من قول کمک دادین
چشم مزاحمتون می شم
سلام گلم ، خوبی؟!
مرسی از کامنتت...
وبلاگ فوق العاده ای داری...دارم مصالب آرشیوت هم میخونم!!!
موافق باشی تبادل لینک کنیم!؛)
سلام لیمو اگه ............ من تو رو خفه می کنم همین حالا ببین کی گفتم البته جدی نگیری من امشب یه جورایی بدجوری زدم به تریپه خودم ایول خیلی بی معرفتید دست خوش
اصلا ..فکر نمیکردم اینطوری برخورد کنی... شاید اشتباه کردم.. شایدم نه.. به هرحال چون نمیشناسمت.. بیشتر نظر نمیدم... خوبه که میدونی از زندگیت چی میخوای...شاید تو از اون دسته آدمایی که گفتم نباشی.. (شایدم باشی..ها)
در مورد حقت خیلی محکم نوشتی یعنی حتی زیادی..محکم.
اگه فک و فامیلم بودی یا از نزدیک میشناختمت... توی یه موقعیت خیلی ساده قرارت میدادم که دقیقا نظرم رو بگم...
احتمالا بهت ثابت میکردم اونجوریام که فکر میکنی نیستی...
به هر حال نوع برخوردت با نظر من برام جالب بود..
حداقل این یه قلم از اون دسته عظیم آدمایی که گفتم جدات میکنه...
سلام نازنینه ناز نازی یه من..... ( ماچ)
نمی دونم چی بگم راستش من توشرایطه خیلی بحرانیه زندگیم هم حتی این فکر به ذهنم خطور نکرده بود .. به خداااا
-------۰۰۰۰۰۰۰------
ممنونم که کامنت گذاشتی به چونه نازنازی سر کلی شلوغ بود در ضمن با کارته من ۱ هفته این طورا بود که بلاگت باز نمی شد( عذرم خواستس)
دوووووووووووست دارم نازی
راز عشق در تواضع است .
این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.
میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت
آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.
سلام
وبلاگ قشنگی داری متن هم جالب بود . مرسی که به من سرزدی . موفق باشی . تبادل لینک لطفا .
قربانت ساحل
سلام!مطلب زیبا و تلخی بود!شاد باشی
سلام
وای ستاره بارونه
ممنون اومدی تولد
یکی به من بگه background ام کجا رفته.................)):
شماها ندیدینش....؟!
خودش رفته!
سلام --- حال شما
وبلاگتــــــــــون قشنگهاااااااااااا
حیف بود نگم عزیز
خوب دیگه مزاحم نمیشم
تابعد
سلام.منم تو همین روزا قصد دارم این کارو بکنم.یه چیز دیگه:به نظر من فرار فقط مال دخترا نیست.پسرا هم فرار میکنن.آدمها چه دختر چه پسر وقتی دیگه هیچ راهی نباشه فرار می کنن
به روزم.خوشحالم کن
سلام لیمو یی جان بابا این کارا چیه بیخیال باش دنیا به کامت میشه...خیلی وقته پیشم نیومدی... با ما قهری
آخ می دونی چه حالی داره چند روز هی منتظر یه نفر باشی که بهت قول داده همیشه اولین نفر باشه... بعد بری تو وبلاگ هم خونه ات ببینی اون یه نفر اونجا کامنت گذاشته ولی تو رو یادش رفته؟! ... آدم دلش می خواد سرش رو بکوبه به دیوار... من و هم خونه ام اینجا فقط چند متر با هم فاصله داریم اما تو این دنیای مجازی لعنتی... بی خیال
من هر چی می خوام راجع به مطلب اکبر گنجی نظر بدم نمیشه... یکی از اقوام ما شغلش طوریه که یه جورایی با مناطق محروم مخصوصا بشاگرد (جایی که قراره گنجی تبعید بشه) در ارتباطه. تعریف می کرد می گفت از یکی از این روستاییا پرسیدم نظرت راجع به اومدن گنجی به اینجا چیه؟
اون هم در کمال سادگی و صداقت گفته بود: والا ما که حرفی نداریم. فقط بیاد اینجا فضولی نکنه سر به سر بچه های مردم نذاره به راه خلاف نکشوندشون (!) از دیوار مردم بالا نره نره تو باغهای مردم دزدی... تا آخرش رو دیگه خودت بخون!!!
هم میهن گرامی،سایت زیر را با تفکر بخوانید و سپس با ارسال و چاپ اعلامیه های مربوطه بین دیگر میهن دوستان ایرانی ،بدینوسیله گامی مثبت در جهت ازادی ایران و ایرانی از چنگال بیگانگان عرب مسلک برداشته و با باوری محکم به ایرانی سربلند با اینده ای پر افتخار،مشتی جانانه به دهان اخوندهای ایرانی سثیز و زن ستیز بزنیم . ۲۶ خرداد ساعت ۱۰ بامداد با قیام ملی و همه گیر مردم دلاور ایران روز پایان حکومت ظالم و اهریمنی اسلامی است شادی نزدیک است٫شادی نزدیک است٫شادی نزدیک است۱۰۰٪ بدون هیچگونه شک و اگر
پاینده ایران و نا بود باد اهریمنان سیه دل و بد اندیش جنایت کار.l http://www.geocities.com/ramtini/ettehad.html
سلام لیمویی
به نظر من اسمها چیزی بیش از یک کد نیستند. برای شما چه فرقی داره که اسم من چی باشه یا نباشه
مهشید عنوان وبلاگ منه؛چون مهشید چیزهای خوبی در مورد کودکان نوشته
مچکرم که سعی خودت را میکنی؛دوباره از این کارا بکن و به وب
من سری بزن