از گرما دارم کلافه میشم....این شلوغی و سر و صدا هم که واسم اعصاب نذاشته....فقط دلم میخواد زودتر برسم خونه برم زیر دوش آب یخ....شاید یه کم این اعصاب صابمردم آروم بگیره.....
وای!...بالاخره یه نیمکت خالی پیدا کردم....نمیدونم این مترو لعنتی چرا امروز نمیاد....چقدر منتظر بمونم آخه.....
......................
اه....باز سرو کله این مرتیکه پیدا شد....نمی دونم از کجا دنبالام افتاده...یه جورایی عجیبه....کتش به تنش زار میزنه....یه آستین سفید کثیفم از زیر آستین کتش زده بیرون.... ای وای این دیگه با کی کار داره......داره میاد طرف من....
ــ ببخشید خانوم جا نیست...میتونم تا اومدن مترو پیش شما بشینم؟
اومدم بگم مرتیکه خجالت بکش...تو جای بابای منی....سرمو کردم بالا... هم چی معصومانه داشت نگام میکرد که پشیمون شدم.....خودمو بدون حرف کشیدم کنار....بر عکس تیپش چه قیافه خواستنی ای داره.....
دو دیقه از اومدنش نگذشته....انگار داره با خودش حرف میزنه....نگاش میگنم...شاید Headset تو گوششه...اما اون داره با من حرف میزنه....!...زبونم بند اومده...کمکم صداش بلند میشه....چن نفری هم واستادن ما رو نگا میکنن....یکی با پوزخند...یکی با تاسف.....
حالا دیگه علنا داره داد میزنه..... ــچرا؟..آخه بگو چرا داری با من این کارو میکنی....به خدا دیگه نمیتونم دوریتو تحمل کنم....توروخدا بیا پیشم....نذار بمیرم...دوری تو منو میکشه.....
من که شوک شدم....زبونم بند اومده...این چی داره میگه...؟
از تو جیبش یه شاخه نرگس پلاسیده داغون در میاره.....
ــ همه جا میبرمت...قول میدم...دوس داری همه جای دنیا رو ببینی؟....میدونم عزیزم..عشقم...عمرم....نفسم....
دیگه نفسم در نمیاد....از خجالت دوس دارم همین الان بمیرم..... دو نفر و میبینم که با لباسای عجیب از تو جمعیت دارن میان طرف ما....وای...حتما پلیسن....به خاطر به هم ریختن نظم اینجا....دهنم سرویسه.....
حالا دیگه رسیدن به ما....
ــبه خدا من اصن این آقا رو نمیشناسم...من تقصیری نداشتم....سوئتفاهم شده......
ولی اون اصن انگار حرف منو نشنیده....میرن طرف اون مردک مزاحم....زیر بغلشو میگیرن و از رو زمین بلندش میکنن....میتونم صداشونو بشنوم که باهاش حرف میزنن...
ــآخه با اون همه نگهبان تو چه جوری تونستی از اونجا فرار کنی؟....با اون همه دکتر و پرستار.....
بعد رو به من میکنه..... ــ ببخشید خانوم اگه مزاحمتون شد....از وقتی زنشو تو یه تصادف از دست داده...یه ذره قاطی کرده....هر دختری رو با چشمای آبی میبینه...فکر میکنه زنشه....بیچاره عاشق بود.......
دارن میبرنش ولی هنوز میتونم صداشو بشنوم..... ــ توروخدا برگرد....ببین برا بچمون عروسک خریدم....مگه قرار نبود تا سه ماه دیگه منو بابایی صدا کنه....
و از تو جیبش یه عروسک بدون سر در میاره........
تو شیشه روبروم انعکاس صورتمو نگا میکنم....دیگه هیچ وقت لنز نمیذارم.....
نیست فریادرسی که مرا یاری کند.....؟؟ حاشیه: عکاشه کوچولو......به کمک احتیاج داره....
نازنین
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 12:23 ب.ظ
سلااااااااااااااام بی وفا خانوم آهای دختر اینهمه بهم گفتی آپ کن آپ کن.بفرما ۲روزه آپ کردم ولی از خانوم خانوما خبری نیست(ماشالاااااااااااا) D: آ ایندفه من اول شدم یاد بگیر منتظرتمااااااااااااااااااا
سلام خوب ؛ ساده ؛ روان ؛ صمیمی با یک شوک مرگبار در پاراگراف آخر . کوتاه و سرشار از انرژی جادویی واژه ها . که ذهن رو تا مدتی با خودش میبره . این مشخصه کلی اکثر نوشته های یک لیموی صورتیه .
دوست گرامی بادرودفراوان...بسیارزیبا والبته تاسف برانگیز بود خلاقیت شما را در بتصویرکشیدن یک درد اجتماعی تحسین می کنم..به این گونه عشق هارا که منجربه فروپاشی فکری یک انسان میگردد نیز باید مورد ستایش قرار گیرند..بهرروی شما عشق و هم چنان عاشق ماندن را درس دادید ..ممنون..تندرست و شادکام باشی..
ای کاش همه آدما دیوونه بودن.اینجوری دیگه کسی عاشقارو با ترحم نگاه نمی کرد.... . ////////////////////////////////////////////////////////////////////// * راستی چندوقته میخوام به امیربایرنی یه چیزی بگم .هی یادم میره. : * Only * Juventus
سلام عزیز دل از حضور گرمت خیلی خوشحال شدم و از دیدن وبلاگت و امیدوارم که همیشه زنده دل و مست باشی . راستی ما یه گروه هستیم که دست به تبادل اطلاعات وبلاگ ها زدیم ُ اگه شما هم مایل بودی میتونی به ما بپیوندی که باعث افتخار ماست . www.mastphoto.blogsky.com ___ www.mastamoz.mihanblog.com
سللللللللللللللللللللللللام چطوری خوبی ؟ به به به لیمویی چی کارا میکنی خوبی سلامتی ؟ بابا کلی پیشرفت کردی یا
لیمویی
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 09:45 ب.ظ
من خودمم.... اینم واسه اون کسی میذارم که انقدر مرد نیس که خودش حرفشو بزنه..... برات متاسفم کنت..... انقدر بی لیاقتی که حتی نمی خوام جوابتو بدم... کامنت بی مصرفتم پاک کردم... سعی کن دیگه این طرفا آفتابی نشی....
سلام سلام - خودمونیمااا من چقدر دیر اومدم ... - باز تو جلوی مرد نامحرم لنز گذاشتی !!! آخه خجالت بکش چقدر قرطی بازی مگه خودت ... - حالا این مرده کجاست برم دهنش رو سرویس کنم دیگه به سر و همسر تیکه نندازه ! - شما هم زیاد خودت رو ناراحت نکن جون من اینجوری ننویس نمیدونم اینو جدیدا از کجا یاد گرفتی که یه خروار تعریف میکنی بعد آخرش یه دفعه ای معلوم میشه طرف منگله ! مثل آپ قبلی که یارو کور بود آخه این چه وضعشه !!! - انقدر هم تو کامنت دونی عصبانی نشو ! بزار مردم هرچی دوست دارن بنویسن (حقوق بشر رو رعایت کن!) یا حق !
سلام گفتم نکته ی انحرافی این مطلب اینه که چشات آبیه و از فردا،پی ام و ایمیله که می ریزه رو سرت!!!!! ولی آخرش گفتی که لنز گذاشتی! پس من نخرم؟؟؟ به مامی و بابی پیله کردم که یالا من لنز میخوااااااااااام اخه چشای مامی سبز خیلی نانازیه.درشون آوردم زدم جای چشای خودم.بهم میادش. و نکته ی آموزشی و حس همیاری: عزیزم اگه لزاتو نمیخوای،میتونی برا من پستشون کنی!با::: پست پیشتاز::: حالا دیگه خو دانی و نکته ی قابل توجه اینه که سر نبش خوابگاه ما هم یه تیمارستانه::::تیمارستان سلامت:::: قرار شده یه روز با بروبچ بریم اونجا اگه خوب بود بمونیم. قربوست...پونه
سلام لیمویی جونم. اگه بگم خیلی قشنگ بود می گی این همیشه اینو می گه... خب تقصیر خودته که قشنگ می نویسی... از این به بعدم لنز سبز بذار شاید یه آدم حسابی پیدا شد...
سلام.الان که اومدم واسه مطلب خوشگلت نظر بدم دیدم همه نوشتن :مثل همیشه قشنگ بود. اون موقع بود که تازه رفتم بقیه مطلب هاتو خوندم . تازه فهمیدم بابا بقیه هم حق دارن که همش میگن خوشگله. حالا هم واسه اینکه آدرستو یه جا داشته باشم تا بتونم همیشه بهت سر بزنم اونو گذاشتم تو وبلاگم.بازم مرسی که به وبلاگم سر زدی. به امید دیدار.
سلام .....بسیار زیبا ..بسیار زیبا ..نوشتی .من یکی که خیلی لذت بردم..فقط میتونم بگم آفرین ..............راستی اگه خواستی حال منو بدونی یه سر به کلبه من بزن ...... به امید دیداردوست من ..............
بازم سلام ...یه دور کامل وبلاگت رو خوندم .....نوشته های قبلیت هم مثله این یکی زیبایی خاص خودش رو داشت .....به امید روزی آبی بنویسی ..........اما خودت پایین صفحه قول دادی بودی امید وارم بهش عمل کنی ...به قول مادرت ..تو جونی .اول جونیته ...باید شاید باشی ...........امید وارم همیشه شاد بمونی ...............................
بهار
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 08:32 ب.ظ
کجای نوشته ی من مسخره بود !!!!!!!
بهار جان اگه من نظری دادم فقط نظر شخصیم بوده و میتونی مطمئن باشی من هیچ وقت به نوشته کسی نمیگم مسخره...احتمالن سوئتفاهم شده...کاش ادرستو میذاشتی....به هر حال شرمنده عزیزم...
سلام. خوبی. اینجا عجب بوی لیموی قشنگی میاد. آدم و مست می کنه. یه گاز کوچولو به اون لیمو ترش می زنم . پوستش رو . و مزه ی تلخ بهشتی ای رو زیر زبونم حس می کنم. فکر می کنم همه چیز و گفته باشم. نه؟
سلام نگران نباش من فقط جواب ۱ نفر رو تو وب لاگم دادم شاید اگر خیلی خیلی باهوش باشی با خوندن ۱۰ پست آخری متوجه منظورم باشی ولی وقتت رو تلف نکن ارزشش رو نداره فقط جواب ۱ نفر بود که چون باهاش قطع رابطه کردم جوابش رو تو وب لاگم نوشتم ولی جواب تاثیر گذاری هست توش ۱ دنیا حرفه ۱ حرف که اگر منظورم رو متوجه بشن ۱۰۰٪ تمام آدمای دورو برم غیر از ۲ نفر با هام قطع رابطه میکنن
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری عهد و پیمان و وفاداری و دلبندی و یاری ؟ زخم شمشیر اجل به که سر نیش فراقت کشتن اولیتر از ان کم بجراحت بگذاری تن آسوده چه داند که دل خسته چه باشد؟ من گرفتار کمندم تو چه دانی که سواری.....سلام...چطوری لیمویی عزیز...دوستی خوب ژاک ما رو گذاشتی زیر خروار ها خاک داریم میژوسیما...سر نمیزنی درسته ما نیستیم ولی خونمون که هنوز یه کور سوی امیدی نوری داره....نبینم ریختی بهم.....تو خیلی وقته بدجوری رفته افکار توی شلوغی نمیدونم چرا....ولی از درد یار و فرق اگر باشه که چی بگم....ای بابا...دردم از یاراست و درمان نیز هم....ایام به کامت باشه...شاد ببینمت...تاتا
سلام وبلاگت خیلی قشنگه اما مطالبت را قدر ی طولانی می نویسی فکر می کنم کوتاه کنی بهتر باشه البته این فضولی من را حتما می بخشی چون حیفم آمد که نظرم را نگم وبی به این زیبائی .میتونه بهتر از این هم باشه .ضمنا به من هم اگر توانستی سر بزن ونظرت را راجب وبلاگم بگو حتما خوشحال می شوم وخواهشی داشتم و آن اینکه چنانچه برات مقدور است اسم وب منو جزو دوستان لینکی خودت قرار .ممنون (مهدی)
سلام لیمویی...منو یادت میاد؟! چند بار کامنت گذاشتم ولی فونتم برات قابل خوندن نبود دلیلشو نفهمیدم آخر! همین الانم نمی دونم اینا رو خواهی خوند یا نه... به هر حال دلم برات تنگیده بودش! اومدم دیدم وااااای چه چیزایی رو از دست داده بودم! جدی می گم کلی حال کردم! از بالا تا پایین خوندم! پیش منم بیا لیمویی جونی ؛))
درود بر شما. وبلاگ بسیار زیبایی دارید ..به همراه متون زیبا. امیدوارم که همیشه قلمتان پر توان باشه برای سفر به رویاهای زیبا. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمییت و حزن می روید. در صورت تمایل به تبادل لینک لطفا به من خبر بدید. خوشحال میشم اگر به من هم سر بزنید. موفق و پیروز باشید. خدا حافظ
سلااااااااااااااام بی وفا خانوم
آهای دختر اینهمه بهم گفتی آپ کن آپ کن.بفرما ۲روزه آپ کردم ولی از خانوم خانوما خبری نیست(ماشالاااااااااااا)
D:
آ ایندفه من اول شدم
یاد بگیر
منتظرتمااااااااااااااااااا
سلام نازی جووووووووووووووووووووووووووون
چقدر محشر بود - عالی بود - کف کردم
مجرم آزاده منم ، تن به جزا داده منم
قاضی درگاه تویی ، حکم سحرگاه تویی
بازم بیا پیشم - آخه دارم عاشقت میشم
قورباغه سمیر جووووووووووووون
سلام ممنون که به مه سر زدی بای
هو المحبوب
سلام
خوب ؛ ساده ؛ روان ؛ صمیمی با یک شوک مرگبار در پاراگراف آخر . کوتاه و سرشار از انرژی جادویی واژه ها . که ذهن رو تا مدتی با خودش میبره .
این مشخصه کلی اکثر نوشته های یک لیموی صورتیه .
حق نگهدار
دوست گرامی بادرودفراوان...بسیارزیبا والبته تاسف برانگیز بود خلاقیت شما را در بتصویرکشیدن یک درد اجتماعی تحسین می کنم..به این گونه عشق هارا که منجربه فروپاشی فکری یک انسان میگردد نیز باید مورد ستایش قرار گیرند..بهرروی شما عشق و هم چنان عاشق ماندن را درس دادید ..ممنون..تندرست و شادکام باشی..
سلام.
بعضی ها با بدست اوردن یک عشق دیوانه می شوند.
بعضی ها با از دست دادن یک عشق.
پس عاشق = مجنون = دیوانه
مرسی از اینکه به من سر زدی.
:X
سلام
لیمویی جان منظورت از (تو خودتی) چی بود
ولی عجب پشت کاری داشته طرف...خوشم اومد...خدا کنه اینجور آدما زودتر پرواز کنن تا هم به عشقشون برسن هم عشق کسه دیگه رو ناراحت نکنن:P....موفق باشی
ای کاش همه آدما دیوونه بودن.اینجوری دیگه کسی عاشقارو با ترحم نگاه نمی کرد.... .
//////////////////////////////////////////////////////////////////////
*
راستی چندوقته میخوام به امیربایرنی یه چیزی بگم .هی یادم میره. : * Only * Juventus
مطلبت جالب بود.
سلام عزیز دل از حضور گرمت خیلی خوشحال شدم و از دیدن وبلاگت و امیدوارم که همیشه زنده دل و مست باشی . راستی ما یه گروه هستیم که دست به تبادل اطلاعات وبلاگ ها زدیم ُ اگه شما هم مایل بودی میتونی به ما بپیوندی که باعث افتخار ماست .
www.mastphoto.blogsky.com
___ www.mastamoz.mihanblog.com
سلام جیگررررررررررر / نمیدونم چرا موزیک متن وبت نمیخونه دیگه / من میخواممممممممممممم ( گریه ) / بازم که اشک مارو در اوردی / خیلی قشنگ بوددددددددددددددددددددددددددددددد / لیموئی جونم دیدم وبمو لینک کردی خیلی خجالت کشیدم / از خدامه لینک تو وبم باشه منتها نمیدونسم اجازه میدی یا نه / حلال با اجازت میذارم لینکتو / راستی تو این همه ذوق رو از کجا اوردی بگو منم برم بیارم اگه تموم نشده باشه /
فدات شم
شبنم
برکه
به به سلام به دوست عزیزم
آسمان من خیلی دلش برای تو تنگ شده
دوست آسمانی تو
سلام دوست خوبم
خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم قابل دوستی
هر روز داری بهتر از روز قبل مینویسی
بهت تبریک میگم
ببخشید اگه دلت گرفت
بازم بیا
سلام
هه هه هه ............
و من غرق سکوتم
و در ان دم تو می آیی
با کوله باری از اندوه
و شانه های من برای تحمل بغض تو .....
افسوس...
سلام سلام....ممنونم از حضور پر مهرت.
سللللللللللللللللللللللللام
چطوری خوبی ؟
به به به لیمویی
چی کارا میکنی
خوبی
سلامتی ؟
بابا کلی پیشرفت کردی یا
من خودمم....
اینم واسه اون کسی میذارم که انقدر مرد نیس که خودش حرفشو بزنه.....
برات متاسفم کنت.....
انقدر بی لیاقتی که حتی نمی خوام جوابتو بدم...
کامنت بی مصرفتم پاک کردم...
سعی کن دیگه این طرفا آفتابی نشی....
با اجازه
میگم اگر یه خورده ادبی ترش کنی بد نباشه(دهنم سرویس میشه)
البته اینو من میگم
سلام
اونی که باید بفهمه میفهمه
نگران نباش
گیج هم نشو
یه سر بری سانفرانسیسکو و بر گردی همه چی درس می شه.
سلام
مثل همیشه زیبا و پر از ناگفته ها.....
و پراز عاشقانه ها.................
سلام سلام
- خودمونیمااا من چقدر دیر اومدم ...
- باز تو جلوی مرد نامحرم لنز گذاشتی !!! آخه خجالت بکش چقدر قرطی بازی مگه خودت ...
- حالا این مرده کجاست برم دهنش رو سرویس کنم دیگه به سر و همسر تیکه نندازه !
- شما هم زیاد خودت رو ناراحت نکن جون من اینجوری ننویس نمیدونم اینو جدیدا از کجا یاد گرفتی که یه خروار تعریف میکنی بعد آخرش یه دفعه ای معلوم میشه طرف منگله !
مثل آپ قبلی که یارو کور بود
آخه این چه وضعشه !!!
- انقدر هم تو کامنت دونی عصبانی نشو ! بزار مردم هرچی دوست دارن بنویسن (حقوق بشر رو رعایت کن!)
یا حق !
سلام
گفتم نکته ی انحرافی این مطلب اینه که چشات آبیه و از فردا،پی ام و ایمیله که می ریزه رو سرت!!!!!
ولی آخرش گفتی که لنز گذاشتی!
پس من نخرم؟؟؟
به مامی و بابی پیله کردم که یالا من لنز میخوااااااااااام
اخه چشای مامی سبز خیلی نانازیه.درشون آوردم زدم جای چشای خودم.بهم میادش.
و نکته ی آموزشی و حس همیاری:
عزیزم اگه لزاتو نمیخوای،میتونی برا من پستشون کنی!با::: پست پیشتاز:::
حالا دیگه خو دانی
و
نکته ی قابل توجه اینه که سر نبش خوابگاه ما هم یه تیمارستانه::::تیمارستان سلامت::::
قرار شده یه روز با بروبچ بریم اونجا اگه خوب بود بمونیم.
قربوست...پونه
سلام لیمویی جونم. اگه بگم خیلی قشنگ بود می گی این همیشه اینو می گه... خب تقصیر خودته که قشنگ می نویسی... از این به بعدم لنز سبز بذار شاید یه آدم حسابی پیدا شد...
خیلی قشنگه من که لذت بردم از این که بهم نظر دادی ممنونم
سلام.الان که اومدم واسه مطلب خوشگلت نظر بدم دیدم همه نوشتن :مثل همیشه قشنگ بود.
اون موقع بود که تازه رفتم بقیه مطلب هاتو خوندم . تازه فهمیدم بابا بقیه هم حق دارن که همش میگن خوشگله.
حالا هم واسه اینکه آدرستو یه جا داشته باشم تا بتونم همیشه بهت سر بزنم اونو گذاشتم تو وبلاگم.بازم مرسی که به وبلاگم سر زدی.
به امید دیدار.
چقدر غمگین بودش دلم گرفت :(
روزگار بدی داریم آدمهای که خوبن و زندگی خوبی دارن خیلی راحت همه چیز رو از دست می دن
فدای تو
سلام .....بسیار زیبا ..بسیار زیبا ..نوشتی .من یکی که خیلی لذت بردم..فقط میتونم بگم آفرین ..............راستی اگه خواستی حال منو بدونی یه سر به کلبه من بزن ...... به امید دیداردوست من ..............
بازم سلام ...یه دور کامل وبلاگت رو خوندم .....نوشته های قبلیت هم مثله این یکی زیبایی خاص خودش رو داشت .....به امید روزی آبی بنویسی ..........اما خودت پایین صفحه قول دادی بودی امید وارم بهش عمل کنی ...به قول مادرت ..تو جونی .اول جونیته ...باید شاید باشی ...........امید وارم همیشه شاد بمونی ...............................
کجای نوشته ی من مسخره بود !!!!!!!
بهار جان اگه من نظری دادم فقط نظر شخصیم بوده و میتونی مطمئن باشی من هیچ وقت به نوشته کسی نمیگم مسخره...احتمالن سوئتفاهم شده...کاش ادرستو میذاشتی....به هر حال شرمنده عزیزم...
سلام ...دوست من جواب سوالت رو با ایمیل دادم امید وارم جوابت رو گرفته باشی............از اینکه به من سر زدی یه دنیا ممنون ......................
یه لینکی اگه تونستی بده به داداشت!
چه وحشتناک!:((
سلام. خوبی. اینجا عجب بوی لیموی قشنگی میاد. آدم و مست می کنه. یه گاز کوچولو به اون لیمو ترش می زنم . پوستش رو . و مزه ی تلخ بهشتی ای رو زیر زبونم حس می کنم.
فکر می کنم همه چیز و گفته باشم.
نه؟
سلام...
دلم گرفت...فکر میکردم خیلی وقته که دیگه عشقی توی دل آدمها نمونده.. اما نوشتت اشکم و در اورد زیبا بود و خواندنی... لذت بردم..
موفق باشی:X
سلام
نگران نباش من فقط جواب ۱ نفر رو تو وب لاگم دادم
شاید اگر خیلی خیلی باهوش باشی با خوندن ۱۰ پست آخری متوجه منظورم باشی
ولی وقتت رو تلف نکن ارزشش رو نداره فقط جواب ۱ نفر بود که چون باهاش قطع رابطه کردم جوابش رو تو وب لاگم نوشتم
ولی جواب تاثیر گذاری هست
توش ۱ دنیا حرفه ۱ حرف که اگر منظورم رو متوجه بشن ۱۰۰٪ تمام آدمای دورو برم غیر از ۲ نفر با هام قطع رابطه میکنن
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری عهد و پیمان و وفاداری و دلبندی و یاری ؟ زخم شمشیر اجل به که سر نیش فراقت کشتن اولیتر از ان کم بجراحت بگذاری تن آسوده چه داند که دل خسته چه باشد؟ من گرفتار کمندم تو چه دانی که سواری.....سلام...چطوری لیمویی عزیز...دوستی خوب ژاک ما رو گذاشتی زیر خروار ها خاک داریم میژوسیما...سر نمیزنی درسته ما نیستیم ولی خونمون که هنوز یه کور سوی امیدی نوری داره....نبینم ریختی بهم.....تو خیلی وقته بدجوری رفته افکار توی شلوغی نمیدونم چرا....ولی از درد یار و فرق اگر باشه که چی بگم....ای بابا...دردم از یاراست و درمان نیز هم....ایام به کامت باشه...شاد ببینمت...تاتا
سلام وبلاگت خیلی قشنگه اما مطالبت را قدر ی طولانی می نویسی فکر می کنم کوتاه کنی بهتر باشه البته این فضولی من را حتما می بخشی چون حیفم آمد که نظرم را نگم وبی به این زیبائی .میتونه بهتر از این هم باشه .ضمنا به من هم اگر توانستی سر بزن ونظرت را راجب وبلاگم بگو حتما خوشحال می شوم وخواهشی داشتم و آن اینکه چنانچه برات مقدور است اسم وب منو جزو دوستان لینکی خودت قرار .ممنون (مهدی)
سلام دوست عزیزم واقعا آدم یه جوری میشه اینا رو می خونه منم یه چیزی تو این مایه ها نوشتم پیشم بیا منتظرتم
سلام لیمویی...منو یادت میاد؟! چند بار کامنت گذاشتم ولی فونتم برات قابل خوندن نبود دلیلشو نفهمیدم آخر! همین الانم نمی دونم اینا رو خواهی خوند یا نه... به هر حال دلم برات تنگیده بودش! اومدم دیدم وااااای چه چیزایی رو از دست داده بودم! جدی می گم کلی حال کردم! از بالا تا پایین خوندم! پیش منم بیا لیمویی جونی ؛))
وای! گیجیه دیگه! اسم وبلاگمو یادم رفت بزنم!
درود بر شما.
وبلاگ بسیار زیبایی دارید ..به همراه متون زیبا.
امیدوارم که همیشه قلمتان پر توان باشه برای سفر به رویاهای زیبا.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمییت و حزن می روید.
در صورت تمایل به تبادل لینک لطفا به من خبر بدید.
خوشحال میشم اگر به من هم سر بزنید.
موفق و پیروز باشید.
خدا حافظ
وبلاگت آخرشه
خیلی قشنگه و زیباست