برای تو مینویسم.. تویی که سال ها پیش..
جایی خیلی دورتر ازسرزمین من زاده شدی...
جایی میان کوچه های معصوم کودکی...
آنجا که تاب آرزوهایم تا خود خدا بالا می رفت...
آنجا که تابستان هایش هم نرگس داشت...
آنجا که من در خیابان های شلوغش گم نمی شدم...
برای تو مینویسم....
که خوب بودن را با تو یاد گرفتم...
و خوب ماندن را بی تو از یاد بردم...
امشب دلم به اندازه همه شب هایی که نبودی گرفته...
کاش امشب باران ببارد...
من همیشه می نویسم ..
گرچه می دانم نه تو
نه هیچ دیگر با تمام دوستی و نوشتن باز مرا نخواهید یافت
آری ! من می نویسم .. اما معنای نوشتنم را نه تو .. نه هیچ کس دیگر درک نخواهد کرد !
من هم معنای نوشته های تو را درک نکردم !
من می نویسم .. برای سالهای بعد ! سالهای بعدی که دیگر من نیستم .. و مرا نخواهی یافت
برای آن روزها می نویسم که در نبود من .. سری به نوشته های تاریک من بزنی .. آن روز مرا به خوبی درک خواهی کرد
زیرا که من دیگر نیستم .. این رسم و آیین دنیاست !
سلام نازسیس جوووووونم!!
خیلی زیبا و در عین حال آشنا مینویسی !!
دل من نیز چن وقتیست هوای باران کرده اما اینجا جز خاک هیچ چیز ما را به میهمانیه خویش فرا نمیخواند !!
خوشحالم کامنت دونیت رو باز کردی !! آدم میموند چطوری نظرش رو بت برسونه !!
بووووووووووووووووووس
تاتا
بووووووووووووووووووس
چقدر شعر نوشتیم برای باران
بی خبر از آن دل دیوانه که بارانی بود!
+خیلی خوشحال شدم سر زدی
کاش
درود نازنین
چه زیبا نوشتی مخصوصل این بیت را که:آنجا که تابستان هایش هم نرگس داشت...
ممنون که آمدی، به دیدنم نبودم ولی ردپایت را دیدم...
نازنین خیلی قشنگ نوشتی...هر وقت اپ کردی خبرم کن خوشحال میشم
قربانت: مــبــیــن از ابوظبی
سلام نارسیس جون.چطوری.مدتیه بهت سر نزده بودم. بازم متنهات قشنگه.
آره عزیزم یک ماه مونده که یه جورایی سخت ترین و پرمسئولیت ترین ماهه.برام دعا کن
میدانم که دعاهایم تا سقف خانهمان هم بالاتر نمیرود. اما برای دل خودم خواندم.
دعا کردم که خورشیدی را در زمستانیترین روزهای زندگیمان بتاباند تا گرمی بخش لحظههای یخزدهمان باشد. خواستم که با رحمت بیمنتهایش طلوع دوباره خورشید امیدمان را در صبحی نمناک از اشکهای دعاهای شبانهمان برایمان مقدر نماید.
باشد که آتشی بیفروزد که با آن خودپرستی و غرورمان را بسوزاند. خدایا، حسرت آرزوهای تارعنکبوت زدهمان را بر دلمان نگذار.
خدای من، میدانم که برای دعا کردن دیر شده و دفترچه اعمالمان همچو گور تاریکی سیاه است.. کمکمان کن و ما را یاری ده که کارهای امروزمان عبادت باشد. آمین...
کاش باران ببارد
می دونستم عاشق منی D:
کاش امشب باران ببارد...
فایده نداشت... هیچی فایده نداشت... دلم هنوز همونیه که بود.
بعدا از مدت ها خوشحال شدم که کامنت شما رو دریافت کردم . این دلتنگی همیشگی است . همیشه آنچه میخوهیم در فاصله مبهمی ازما ایستاده است .
سلام عزیزم!!
برات میل زدم چک کن ببین چطوره!!
بوووووووووووووووس
تاتا
پس بلآخره برگشتی...
امید وارم رسیده باشی به اون چیزی که میخواستی.
بارونم میاد....
سلام
نه تورو خدا
بارون دیگه نه
امشب به اندازه ی کافی برف اومده و هنوزم داره میاد!
یه جورایی داریم منجمد میشیم اینجا
همین مونده بارونم بیاد برفای امشب همه تبدیل به یخ و قندیل بشه فردا !
به فکر من نیستی اقلا به فکر اون ماشین بدبخت که دیگه چون پارکینگ آپارتمانمون پر شده ما هم تو سند خونه متاسفانه پارکینگ نداریم و باید از امشب ! تو خیابون کنار جوب پارکش کنیم بسوزه !!!!
salam khobin? weblag khayli ali bod avalin barame ke ye lahze nigah kardam khayli ali bod khosham omad movafag bashi
سلام
خیلی قشنگ بود. منم یه زمانی مثه تو می نوشتم. خیلی وقته خوب نوشتن یادم رفته ...
دنیای تو حد و مرز ندارم نازنینم
باران بارید
پس کجایی ؟
تو هیچگاه درک نکردی که من ، تو را تکیه گاهی می خواهم که بتوانم به پشتوانه ی آن در برابر تمامی مشکلات ایستادگی کنم ، کاش عوض شی ، عوض شوم ، تا دنیا دگرباره رنگ زندگی گیرد.
عزیزم ممنون که بهم سر زدی ، دوست داشتی بازم بیا ، خوشحال میشم.
پی نوشت: مربوط به یادداشت آخر
بارون ... برف ... !! اینجا بارید ... عجیب بود ... ولی قشنگ ... اینجا که جز خاک چیزی نمیبارید اینبار هم باران بارید و هم برف !!! و هنوز هم میبارد ...
خدایا شکرت :)
اگه واقعا عاشقش هستی..
مجبوری که به اندازهی همهی بدیش بهش خوبی کنی..
nanazam hanooz emtehan dari ????
قشنگ بود نازنین نازنین
این برای چند پست بالاست که بگویم بهار بی بویت مبارک!
سلام.
قلم زیبا و معصومانه ای دارید.
راستشو بخوای خیلی با نوشته هات حال کردم
کاش امشب باران ببارد ...