عجیب است که خورشید به نظرم سرد می آید..
و انگار ستارگان را کسی از آسمان چیده است..
باغچه کوچک حیاط دیگر سبز نیست..
و من حس میکنم گل های باغچه هر روز لاغرتر میشوند..
خواب هایم سیاه و سفید شده اند..
دیگر حتی رویاهایم هم رنگ ندارند...
P.s: من امروز یک ساله شدم...! ۰۷ آگوست ۲۰۰۷
دریغ عجب دریغ
ابرها هم دیگر خسته تر از آن اند که ببارند و بشویند...
شستنش نه ابر می خواد نه بارون...یه نگاه متفاوت...
+یاد سهراب..چشم ها را باید...
امر بود دعا کنم...
اسم بردم شما رو در جوار سلطان خوبان...
سلام
می بینم که فعال شدی
باید بگم که متاسفانه دنیای امروز ما رنگی نیست
می شه گفت سیاه و سفید
تنها می شه سعی کرد که اون و رنگی دید ...
رنگ ندارند...طعم چطور؟
برای من خورشید نمی تواند سرد به نظر بیاید
و ستاره چیده شود
اما خواب هایم سیاه و سفید شده اند شاید
بیشتر غمناک است تا عجیب
سلام
خوندم عزیزم
سلامت باشی
سلام
یه جورایی حرف دله ...
به کمی دلگیری ...
راستش حرف دل منم هستش ...
سلام
خوبی
فکر کنم فراموشم کردی
دیگه اصلا سر نمیزنی
(دیگر نه رویا بلکه هیچ چیز رنگی ندارد البته فقط به جز یک چیز اونم ادمان که ۱۰۰۰ رنگ هستن)
منتظرتم
مخلصم
بای
ولی عوضش وبلاگت پر از رنگهای رویاییه !
کاش خورشید شهر دانشجویی من هم سرد بود ! D:
ولی برای من اصلا عجیب نیست. چون خورشید برای من سرد شد. سرد سرد سرد...
چیزی گم کردی؟! خورشید می تونه ذوباره گرم بشه
خدا نکنه اینقدر ناامید بشی. ولی نامرد بگو ببینم ۲۰۰۰۰۰ تومن انصافه حالا؟؟؟؟؟
سیلاه و سفیدن دو تا رنگن٬
یادت باشه !!!
* سیاه !!
در ضمن باید به عرض برسونم که شما تو مسابقه ی چهار جوابیه ( از تو میپرسند ) برنده شدین...
اگه جرات داری بیا جایزتو بگیر !!!
هر بار در کودکی چیزی از پدرم خواستم، گفت: باران که ببارد............
و هر بار با شنیدن این سخن، چشمانم چرخیدند و چرخیدند تا به آبی آسمان رسیدند.......
چه وعده رویایی دور از دسترسی میان این کویر برهوت.....
پدرم چه ماهرانه مرا به آسمان میسپرد...
احتمالا اشکال از چشمات باشه
شوخی کردم ....
راستی دیگه به جی بیس سر نمیزنی بی وفااااااااااااااااا
خدایا من شنیده ام تو خیلی بزرگی...
ان قدر که خورشید وجودما را گرم خواهی کرد
و
بر حوض حیات خانه دو باره باران ستاره می نشانی
و باغجه ی خوابهایمان را دوباره رنگارنگ...
خیلی وقت است که جایی برای تعجب نیست !
چه خوب یادته..
یکساله از کدوم لحاظ ؟! :دی
معشوق همینجاست
.
.
.
بیایید.
چه وحشتناک! این دیگه آخر کابوس!!!!
یک سالگیت مبارک
سلام . مبارکه . زندگی چقدر زود میگذره انگار همین دیروز بود که ...
یا علی
تبریک بخاطر یک ساله شدنتون ... ممنون بخاطر کامنتی که گذاشتی ... موافقم با نظرتون ... می بوسمت روی ماهتو ... شاد باشی ای کسی که نمی شناسمت
تبریک نازی
یک سالگیت مبارک!
آخی... چه نقاشی بچگونه ولی جالبی
صدساله م میشی.. عجله نکن
سلام عزیزم خوبی
چرا غمگین؟!
شاد باشی
گریههایم تا به خدا بالا رفت
سلام
خوبی؟!
وب جالبی داری..
قالبتم قشنگه...
لینکت کردم...
بیا به منم سر بزن
ok?
عنوانمم دانشمند جوان هستش...
بای
سلام...
مبارک باشه..
وبلاگتو می گی حتماْ!
یاد شعر فروغ افتادم
میشود باغچه را به بیمارستان برد
......
شاد باشید
دیشب تا سحر خواب مرگ دیدم
..
صبح دهانم بوی کافور میداد !!
...
سلام ...
یه جورایی مثل همیم ... دنیا هم کثیف تر شده ...
من شبها با مرگ معاشقه می کنم ...
هر چه فکر کردم نفهمیدم چی یک ساله شد!!هر چه هست مبارک باشه!
سلام مبارکه!...هر چند دیر.....آپم منتظرت میای دیگه؟!....بهار[گل](برای دیدن صفحه به روز شده ctrl+F5 را بزنید!)
این روزا که شهرعشق خالی ترین شهر خداست...خنجر نا مردمی حتی تو دست سا یه هاست...وقتی که عا طفه رو میشه به اسونی خرید....معنی کلام عشق خالی تر از باد هواست
خدایا، نمیدانم چگونه خواستهام را از تو طلب کنم. منی که غیر از خطا چیزی ندارم. میدانم روزی با کولهباری از غفلت پیشت خواهم آمد. با چهرهای آغشته به شرم در فکرم، وقتی در اعماق آسمان از من خواهی پرسید که چه کردی، چگونه لبانم را باز کنم و راز گستاخیام را برایت توصیف کنم.