باورم نمیشه فردا همه چیز تموم میشه....تمام این سختیا....تمام ترسام...نگرانیام...فردا به همه ثابت میکنم تو این یه سال که خودمو تو خونه حبس کردم و مثه آدمای تبعیدی درو به رو همه بستم و خر زدم....بی فایده نبوده....من کنکور میدم و قبول میشم....اینو مطمئنم.....من یک سال تمام فقط درس خوندم...از همه خوشیام زدم تا فردا با اطمینان سر جلسه حاضر شم...و الان آمادم.....ولی...
ولی دارم از دلشوره میمیرم....!یه بغض وحشتناک داره مثه خرچنگ گلومو فشار میده.....میترسم...اگه خوب ندم چی....؟
ساعت ۲:۳۰ نصفه شبه...من باید بخوابم....از ساعت ۹ اومدم تو رختخوابم الکی غلت میزنم...هر کاری میکنم خوابم نمیبره...
پا میشم یواش میرم طرف اتاق مامان....آروم درو باز میکنم....میرم سر کمدشو شروع میکنم به گشتن...سعی میکنم تا جایی که میتونم سر و صدا نکنم...بالاخره پیداش کردم....همون چیزی که بهش احتیاج داشتم...گر چه فکر نمی کنم با این همه استرسی که من دارم قرص خواب آورم کمکم کنه....همون جا ۳ تا رو با هم میندازم بالا....یه نگا به مامان میندازم...حس میکنم بیداره ولی نمی خواد به رو من بیاره......
دوباره بر میگردم تو رختخوابم.....چند دقیقه بیشتر طول نمیکشه.....
با صدای اذان از خواب میپرم....هوا هنوز تاریکه.....دیگه نمی تونم بخوابم....پا میشم...میرم تو آشپز خونه تا یه قهوه بخورم....چشم میخوره به ساعت.... ۷:۱۵ دقیقه....یه آن از ذهنم میگذره که چرا اذان و دیر گفتن...چرا ساعت ۷ هنوز هوا تاریکه....از پشت یه صدا میاد...بر میگرم....چرا مامان بیداره این وقت صبح....
با چشمای نگران نگاش میکنم....
ــ منم اگه اون همه قرص خواب آورو یه جا می خوردم به جای اذان صبح با اذان مغرب بیدار میشدم......
حاشیه : نمی دونم کجای این قانونه....این عین بی عدالتیه..... کجای دنیا به اینکه جوجه های یه مادر و ازش بگیرن و مادر و بی خبر بذارن میگن عدل....؟ نوشی جان.....جوجه هات بر میگردن........
نازنین
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1384 ساعت 04:05 ب.ظ
سلام عزییییییییز کجایی تو؟ایمیلمو خوندی....ساعت ۲:۳۰ نصفه شب روز ۱۳ تیر واست زدم......میخواستم اولین نفری باشم که تولدتو تو ۱۳ بهت تبریک میگه........نمیدونم رسید به دستت یا این یاهو نکبتی باز قاطی کرده واسم
دوست گرامی بادرودفراوان.. امیدوارم حاصل یک سال تلاش بی وقفه شما توام با موفقیت دلخواه باشد.......... شما گفتی میتوانی! واین یعنی اعتمادبنفس..واراده استوار پس حتما موفق خواهی شد.. برای تومهربان تلاشگر بهترین آرزوهای رنگی را آرزو میکنم تندرست و شادکام و خنده برلب می خواهمت. که خواستن بااراده نیم بیشترتوانستن است.
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا نکنه این بلا سر هیچ کافری بیاد حتی اگه اسرائیلی باشه D: واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای .....فکر کن.................
وااااای این و باید اولش می نوشتی تقدیم به دوست خوبم نیلو !!!! ولی چه سوختنی داره ها ! میگم ما که بصورت زنده تبریک گفتیم ! حالا یه بار دیگه هم بگیم یا نه ؟!
منظورم همین بود دیگه...!تقدیم به همه پشت کنکوریای عزیز...!
سلام مهربان... بسیار لذت بردم... نگارش افکار را به سادگی و زیبایی انجام دادی و این باعث شده که مخاطب احساس نزدیکی با حالات و تفکر شما داشته باشد ... خسته نباشی و امیدوارم که در همه مراحل زندگی موفق و شادکام باشی... تمراقب خود و احساست باش ... تا بعد
خیلی قشنگ بود با خوندنش یخ کردم موندم خیلی قشنگ بود از نظر من این جالب ترین داستانت بوده من واقعا خشکم زد راستی سوالی که ازم پرسیدی ۳ تا دل بزرگ ۳ تا دل مهریون که هیچوقت نباید بشکنن که من شیکوندم ۳ تا چشم قشنگ ۳ تا شچمی که هیچوقت نباید گریه کنن ولی من گریشون رو در آوردم فکر کنم حسابم زد بالا
تو ام یه ستاره لیمویی تو آسمون داری.... خوب نگاه کن.... یه گوشه یه ستاره کوچولو داره چشمک میزنه.... باید خوب نگاه کنی با یه دل صاف... میبینیش مطمئنم...
سلام عزیزم یکی دوروز دیگه بیا آآپ میشم راستش از داستانه این بارت چیزی نفهمیدم ببخشیدااا شاید که تو حاله خودم نبورم قول میدم سره فرصت درست بخونم و نظر مشتی بدم اومدم که بگم همیشه به یادتم طرفدار پرو پا قرصت
سلام لیموییجان..ببخشید این مدت زیاد اینطرفا افتابی نشدم....میگم اند نامردی این داستان .....ای اگر حقیقت داشته باشه...بیچاره تلف میشه....خیلی بد خیلی بد بنده خدا اگر خواب مونده باشه وای.....یعنی چه جوری طاقت اورده ...تاتا
وای چقدر وحشتناکه اینگار خودم جای اون بودم این همیشه کابوسه شبهای امتحان منه که به امتحان نرسیدم خدا کنه هیچ وقت این بلاها سره کسی نیاد! خوش باشی عزیزم
وای...خیلی وحشتناکه ها!!! ادم اگه با بیخوابی بجنگه بهتره تا جا بمونه ازکنکوری که یه سال براش زحمت کشیده...پس چرا مامانش هیچکاری نکرده بود...واااااییییی...نه من اصلا دلم نمیخواد جای اون باشم
سلام و اول اینکه تولدت مبارک باشه و دوم اون ماجرای مانتو بی شلوار خیلی بامزه بود و بلاگت واقعا لیموییه و این داستان کنکور رو هم اول فکر کردم واقعا اتفاق افتاده و حسابی جا خوردم ... ولی مثل اینکه خوشبختانه داستان بوده
سلام خوبی چه خبر. ببین امید وارم که توی امتحانت موفق شده باشی و یه خبر بده چون من منتظر شیرینی ام..ببخشید دیر سر زدم صبح داشتم میرفتم بیمارستان دیگه نرسیدم بقیه رو خبر کنم...!! حالا میای وبلاگم به روز شدم و منظرت هستم...تا پنج شنبه تحملم کن...بعدشم که خدا بزرگه....! خدانگهدار..
امیدوارم متنی که نوشتی واقعیت نداشته باشه و ارزوی موفقیت و خوشبختی برای شما دارم به هر حال قبولی در کنکور باعث حوشبختی نمیشه و راههای زیادی برای موفقیت وجود داره.ممنون که به ما سر زدی
سلاممممممممممممممممممممممم سلامممممممممممممممممم سلاممممممممم تولدت مبارککککککککککککککککک ایشالا عمری با عزت و شاد کامی در کنار خانواده داشته باشید .. مطمئن باش قبولی میشی ... اون مطلب مد جدید کلی باحال بود و خندیدیم ..
سلام بر لیمویی عزیز یه جایی خوندم که مصداق بارز تلف کردن وقت اینه که آدم کاری رو که اصلاْ لازم نیست انجام بده؛ به بهترین شکل ممکن انجام بده!! و واقعاْ که کنکور دادن تو این مملکت و کشف و مهارت در شیوه های تست زنی مصداق بارزی است از این تلف کردن وقت... درود بر تو که اینچنین زیبا و اثرگذار به کنکور می نگری. راستی اگه خواستی بدونی چه کسایی از نوشی حمایت کردند یه سری به اینجا بزن: http://khabarchin.blogspot.com/2005/07/blog-post_112106451707730757.html
سلام... مرسی از اینکه سر زدی... منم چون آپ نبودم گفتم اگر بیام ظایعست... من نمیدونم چرا همه اینقدر برای کنکور این ور اون ور میدون.. من همیشه فکر می کردم این فقط برای توی فیلم هاست.. چون خودم اصلا اینجوری نبودم.. به قول بابام زیادی خونسردم.. حالا قبول شدی یا نه؟!!!!!!! اونم بعد از این همه کل کل!!
نازنییییییین؟؟!؟!؟!!؟!؟!؟!؟ این ریختی ای جدا؟؟؟؟؟ بابا کلی گرخیدم(گرخیدم به لهجه قشنگ ترچی یعنی ترسیدم).بابا یه سر به این سومار مفلوک دربدر لنگه کفش خورده بزن که مرده.... نیستی عزیز
سلام عزییییییییز
کجایی تو؟ایمیلمو خوندی....ساعت ۲:۳۰ نصفه شب روز ۱۳ تیر واست زدم......میخواستم اولین نفری باشم که تولدتو تو ۱۳ بهت تبریک میگه........نمیدونم رسید به دستت یا این یاهو نکبتی باز قاطی کرده واسم
متننم باحال بود بمیرم واسش
قربونت
منتظرتم
اولللللللللللللللللللللللللللللللللللل
وای نمی دونی چقدر هیجان زده شدم که اینجا اول شدم
ولی چیزی که نوشتی بد جوری با خوندنش یخ کردم...!!!
اااااااااااااا
قبول نیست
وقتی داشتم می نوشتم هیچکی نظر نداده بود...
هیجانم کور شد)):
عزیزم....حالا زهرا خانومی جاشو میده به تو....!مگه نه زهرا....؟!!!
دوست گرامی بادرودفراوان..
امیدوارم حاصل یک سال تلاش بی وقفه شما توام با موفقیت دلخواه باشد..........
شما گفتی میتوانی! واین یعنی اعتمادبنفس..واراده استوار
پس حتما موفق خواهی شد..
برای تومهربان تلاشگر بهترین آرزوهای رنگی را آرزو میکنم
تندرست و شادکام و خنده برلب می خواهمت.
که خواستن بااراده نیم بیشترتوانستن است.
امیدوارم متنی که نوشتین واقعیت نداشته باشه.اگر هم واقعیت داره براتون متاسفم. و توصیه میکنم باز هم تلاش کنید .هنوز دیر نشده
خدارو شکر واقعیت نداره....! اصن کنکوری وجود نداره...!
راستی تولدتون مبارک.ولی این تبریک گفتن واقعاّ دیر شد. ببخشید
یعنی کنکور رو پیچوندی؟!!
بابا چه جیگری داری تو دیگه !
ولی خوشم اومد D:
من حتی تو خوابم کنکور نمیدم...! البته خوشبختانه..!
وای! نگو تو رو خدا! ادم سکته می کنه! فکرشو بکن....ادم خواب بمونه واسه کنکور! وحشتناکه! وای من برم! فردا کنکور دارم~
D:بمیرم صبا جون..........آخییییییییییییییییی...........D:
عیب نداره....شما اول ....ما دوم ....نازیم موافقه;)
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
خدا نکنه این بلا سر هیچ کافری بیاد حتی اگه اسرائیلی باشه
D:
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای .....فکر کن.................
تولدتم تبریک باشهD: تولد جدیدتون نو باشهD:
خواهر زهرا
نه دیگه این دفعه راحت میشد فهمید که اخرش چی میشه...!
راستی هیچ خیالی نیست من که عکس رو نگرفتم عکی مال ایسنا هستش میتونن برن مال اونا رو تخته کنن
مگه قراره همیشه نفهمین آخرش چی میشه؟!!!!
وااااای این و باید اولش می نوشتی تقدیم به دوست خوبم نیلو !!!!
ولی چه سوختنی داره ها !
میگم ما که بصورت زنده تبریک گفتیم ! حالا یه بار دیگه هم بگیم یا نه ؟!
منظورم همین بود دیگه...!تقدیم به همه پشت کنکوریای عزیز...!
سلام مهربان... بسیار لذت بردم... نگارش افکار را به سادگی و زیبایی انجام دادی و این باعث شده که مخاطب احساس نزدیکی با حالات و تفکر شما داشته باشد ... خسته نباشی و امیدوارم که در همه مراحل زندگی موفق و شادکام باشی... تمراقب خود و احساست باش ... تا بعد
درست عین شرین کاری من! منتها با کلی جزئیات متفاوت... اه یادش هم که میفتم اعصابم خرد میشه. خوب شد من واسه کنکور خواب نموندم وگرنه هیچی دیگه!!!
سلام ...
با خوندن جواب نظرات فهمیدم قصه یه جورایی تخیلی بوده! ولی من نمی دونم چرا باورم شده و هنوز تو کفم! خیلی جدی می نویس ها! :)
موفق باشی
سلام بر ......
مایل به تبادل لینک و لوگو و لینک باکس هستیم.هر
چه سریعتر اقدام شود.
سلاامممممممم.....عزیزم انشالله موفق و سربلند در مسیری که انتخاب کردی------من به روزم گلم و منتظر حضور گرمت...موفق باشی
خانومی غرغروووووووووووووووووD:....آپ کردماااااااااااااااا;)
منتظرتم
خیلی قشنگ بود با خوندنش یخ کردم
موندم
خیلی قشنگ بود از نظر من این جالب ترین داستانت بوده
من واقعا خشکم زد
راستی سوالی که ازم پرسیدی
۳ تا دل بزرگ ۳ تا دل مهریون که هیچوقت نباید بشکنن که من شیکوندم
۳ تا چشم قشنگ ۳ تا شچمی که هیچوقت نباید گریه کنن
ولی من گریشون رو در آوردم
فکر کنم حسابم زد بالا
سلام شاد باشید
می خواستم بگم بلاگ با حالی داری اگه یه موقع بیکار شدی به برا من هم یه سر بزن
ممنون می شم از دیدنتون در اونجا
بای
یعنی خواب موندی؟ نتونستی به امتحان برسی؟ آخی...
از نوشته هات خیلی خوشم میاد
موفق باشی
سلام بر لیمویی گل گلاب.....
چطوری عزیز دلم؟ خوبی مادر ؟
این داستانت که جدی نبود که ؟؟؟؟؟ اره ؟
امیدوارم که جدی نبوده باشه ... اگه هست که ...... بمیرم الهیییییی .....
خبرم کن...خوب؟
بای !
تو ام یه ستاره لیمویی تو آسمون داری.... خوب نگاه کن.... یه گوشه یه ستاره کوچولو داره چشمک میزنه.... باید خوب نگاه کنی با یه دل صاف... میبینیش مطمئنم...
داستانی بس مهیج بود...! شما احیانا با آگاتا کریستی یا هیچکاکی کسی بستگی فک و فامیلی ندارین؟!
همیشه شاد باشی... :)
وای چه وحشتناک!
آره دیگه شاید مجبور باشم سرم رو گرو بزارم . . . . .
سلام .... خوبی ؟؟؟ نمیدونم چی بگم .. بنده خدا چقدر گناهی بوده :( ... منم آپدیت کردم دوست داشتی یه سری بزن
سلام عزیزم یکی دوروز دیگه بیا آآپ میشم
راستش از داستانه این بارت چیزی نفهمیدم
ببخشیدااا
شاید که تو حاله خودم نبورم
قول میدم سره فرصت درست بخونم و نظر مشتی بدم
اومدم که بگم همیشه به یادتم
طرفدار پرو پا قرصت
میدونی اخه همیشه یه جوری مینویسی (البته از نظر من)که فکر ادم یه جای دیگه میره بعد اخرش از یه جا دیگه سر در میاری مثل یه شوک
سلام لیموییجان..ببخشید این مدت زیاد اینطرفا افتابی نشدم....میگم اند نامردی این داستان .....ای اگر حقیقت داشته باشه...بیچاره تلف میشه....خیلی بد خیلی بد بنده خدا اگر خواب مونده باشه وای.....یعنی چه جوری طاقت اورده ...تاتا
سلام عزیزم...
امروز فقط اومدم که سلامی کرده باشم...
تا بعد...
وای چقدر وحشتناکه اینگار خودم جای اون بودم این همیشه کابوسه شبهای امتحان منه که به امتحان نرسیدم خدا کنه هیچ وقت این بلاها سره کسی نیاد!
خوش باشی عزیزم
وای...خیلی وحشتناکه ها!!! ادم اگه با بیخوابی بجنگه بهتره تا جا بمونه ازکنکوری که یه سال براش زحمت کشیده...پس چرا مامانش هیچکاری نکرده بود...واااااییییی...نه من اصلا دلم نمیخواد جای اون باشم
سلام و اول اینکه تولدت مبارک باشه و دوم اون ماجرای مانتو بی شلوار خیلی بامزه بود و بلاگت واقعا لیموییه و این داستان کنکور رو هم اول فکر کردم واقعا اتفاق افتاده و حسابی جا خوردم ... ولی مثل اینکه خوشبختانه داستان بوده
اییییییییییییییی بابا .... من چه خنگ شدم .... قبلا اینجا اومده بودم هه هه ههههههههههههههههه
کنکور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این غول وحشتناکی که برای شکست دادنش باید از هفت خوان رستم بگذری ...
مطلب جالبی بود عزیزم .... قشنگ می نویسی .... پیروز باشی
دلم خیلی سوخت!!!
تو خجالت نکشیدی تا لنگ غروب خوابیدی؟!؟!؟!؟
من به جای تو عزا گرفتم......ببین،حالا که شبه ...ادامه خواب...خوش باشی...
سلام
ممنون
از این که باعث نگرانی شدم معذرت میخوام
به من سر بزنید
من اپم
دلیل غیبتم رم نوشتم
سلام خوبی چه خبر. ببین امید وارم که توی امتحانت موفق شده باشی و یه خبر بده چون من منتظر شیرینی ام..ببخشید دیر سر زدم صبح داشتم میرفتم بیمارستان دیگه نرسیدم بقیه رو خبر کنم...!!
حالا میای وبلاگم به روز شدم و منظرت هستم...تا پنج شنبه تحملم کن...بعدشم که خدا بزرگه....! خدانگهدار..
امیدوارم متنی که نوشتی واقعیت نداشته باشه و ارزوی موفقیت و خوشبختی برای شما دارم به هر حال قبولی در کنکور باعث حوشبختی نمیشه و راههای زیادی برای موفقیت وجود داره.ممنون که به ما سر زدی
سلاممممممممممممممممممممممم
سلامممممممممممممممممم
سلاممممممممم
تولدت مبارککککککککککککککککک
ایشالا عمری با عزت و شاد کامی در کنار خانواده داشته باشید ..
مطمئن باش قبولی میشی ...
اون مطلب مد جدید کلی باحال بود و خندیدیم ..
سلام بر لیمویی عزیز
یه جایی خوندم که مصداق بارز تلف کردن وقت اینه که آدم کاری رو که اصلاْ لازم نیست انجام بده؛ به بهترین شکل ممکن انجام بده!! و واقعاْ که کنکور دادن تو این مملکت و کشف و مهارت در شیوه های تست زنی مصداق بارزی است از این تلف کردن وقت... درود بر تو که اینچنین زیبا و اثرگذار به کنکور می نگری.
راستی اگه خواستی بدونی چه کسایی از نوشی حمایت کردند یه سری به اینجا بزن:
http://khabarchin.blogspot.com/2005/07/blog-post_112106451707730757.html
سلام
میگم چطور متوجه مطالب من نمیشی
تو تنها کسی بودی که متوجه مطلب ۳ تا چشم و ۳ تا دل رو گرفتی من دلم خوش بود که شما متوجه میشی
hey cuty like always i dono abt ur story....bt u kno dat i like it bcuz u kno dat evrythn related 2 u z na choice
mmmmmmmuuuuaaaah
I LUV U MALOOS
سلام . خوبی . متن جالب و در عین حال زیبایی نوشتی لیمویی جون :) امیدوارم همیشه موفق باشی . دوست دارم ..سهیل
سلام...
مرسی از اینکه سر زدی... منم چون آپ نبودم گفتم اگر بیام ظایعست...
من نمیدونم چرا همه اینقدر برای کنکور این ور اون ور میدون..
من همیشه فکر می کردم این فقط برای توی فیلم هاست..
چون خودم اصلا اینجوری نبودم..
به قول بابام زیادی خونسردم..
حالا قبول شدی یا نه؟!!!!!!!
اونم بعد از این همه کل کل!!
*****************چشمان محزون*****************
نازنییییییین؟؟!؟!؟!!؟!؟!؟!؟ این ریختی ای جدا؟؟؟؟؟ بابا کلی گرخیدم(گرخیدم به لهجه قشنگ ترچی یعنی ترسیدم).بابا یه سر به این سومار مفلوک دربدر لنگه کفش خورده بزن که مرده.... نیستی عزیز
از بس لنگه کفش خوردم سوسمار و مینویسم سومار... طفلکی خودم