دوشنبه ۲۳ خرداد
به دیوار روبه روم خیره شدم و واسه خودم دارم تو رویاهام پرواز میکنم....خواهرمو نگاه میکنم که چه طور با شور و شوق لباس انتخاب میکنه....نگاش میافته به من...
ــ هی دختر...چته این طوری گرفتی نشستی اونجا...؟..نا سلامتی داره واسه من خواستگار میاد...پاشو کمک کن....
ــ منو که تو مجلس راه نمی دن...میگن بچم.....دیگه چی کار کنم....
زیر لب میگه....
ــ بهتر که رات نمیدن....
منظورشو نمی فهمم....اونکه همیشه دوس داشت من پیشش باشم....مهم نیس...اینم زده به سرش....از خوشحالی یه جا بند نیست.....
دوباره میرم تو رویا....واسه خودم اون روزی رو تجسم میکنم که اون بیاد خواستگاری من....وای که چه روزی میشه اون روز.....اون وقت من حتی از خواهرمم خوشحال ترم......آخه اون کسیه که من واقعا دوسش دارم....و بهم قول داده که خیلی زود پا پیش میذاره و میاد خواستگاریم.... خیلی زود...
صدای زنگ در از تو رویا پرتم میکنه تو این دنیا....صدای همهمه و صحبت....بعد همه میرن تو پذیرایی و من تو اتاق تنها میمونم....چقدر دلم میخواست مامان میذاشت منم میرفتم....من که دیگه بچه نیستم....
یه آن به ذهنم میرسه اگه الان جلو مهمونا برم که دیگه کسی نمیتونه حرفی بهم بزنه یا به زور بیرونم کنه..به هر حال جلو مهمونا آبروداری میکنن...
خوشحال از این فکرو پا میشم و آماده میشم....خیلی دلم میخواد زودتر ببینمش....خواهرم که خیلی ازش تعریف میکرد....
یه کمی دلشوره دارم...میترسم کسی حرفی بزنه...اما به رو خودم نمیارم و خیلی آروم وارد پذیرایی میشم.....
کسی نفهمید من اومدم.....برای اینکه جلب توجه کنم تا بتونم به مهمونا سلام کنم....چن تا سرفه میکنم...همه سرا بر میگرده طرفم....
مامانم با چشم و ابرو داره اشاره میکنه و حرص می خوره.....
اما نمی فهمم...خواهرم چرا رنگش انقدر پریده....با چشمایی پر از ترس داره نگام میکنه....انگار ازم میخواد برگردم برم....ولی آخه چرا....
جوابمو وقتی میگیرم که نگام رو خواستگار ثابت میمونه......
با چشمایی شرم زده ازم خواهش میکنه ساکت باشم و مجلس و به هم نریزم....
نمی فهمم...من بازیچه دست اون شدم....یا خواهرم.....
سلام دوست عزیز
وب لاگ خیلی جالبی دارید
تبریک میگم بهتون !
پیش منم بیا
راستی مهتاب خیلی وقته که بهت لینک داده ولی تو ...
واسه چی ؟
می دانم کسی میاید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست
....
اما گمون نکنم همچین کسی باشه(چشمک).
جالب بود ولی ....
بسم الحق
سلام لیمویی عزیز
باز تو وقت اضافه زدی سه کنج دروازه !!!!!!!!!؟؟
حق نگهدار
سلام عزیزم
جالب بود پیش میاد از این جور داستانها ( راستش منم تا حالا این حسو تجربه کردم) خیلی بد بود...
امید وارم موفق باشی و به هر چی می خوای برسی
قورباغت سمیرا جوووووووووووون
سلام... ممنون که بهم خبر دادی تا دوباره داستان های قشنگت رو بخونم .
به امید داستان بعدی که مطمئنم دوباره من رو تو خودش غرق می کنه
نازی جون من فقط اومدم کامنت بذارم و بگم که هنوز زندم !!!
فعلا - یا حق !
سلام ... کوچولو من ۱ سال ازت بزرگترم
دستامون اگه که دورن***دلامون که دور نمیشه
دلم من جز با دل تو***با دلی یک جور نمیشه
نمیدونم چرا غمگین شدم و نمیدونم واسه کدومشون دلم سوخت؛خواهره دختره یا اون؟
به روزم.خوشحالم کن
دوست عزیز خیلی خیلی وبلاگ خوبی داری
سلام
نازی ..........عزیزم.....آخه.........
اه .....خدا رو شکر .....خدا رو شکر.....خودت میدونی واسه چی میگم......
بازم معرکه بود
بگیرم له کنم همه ی این مرد ها رو ها!!!!!!!!!!!!
سلام..
خیلی وبلاگت جالبه..
هم مطالبش.. و هم قالبش..
از مطالبت خوشم اومد چون روون مینویسی..
خوش باشی..
****************چشمان محزون*******************
نکته 1: متاسفانه یا خوشبختانه دخترا ناخواسته بازیچه دست پسران.
نکته 2: شما میتونی بیخیال این خواستگاره بشی.
نکته3: عکس خواستگاره رو بده من تا واست جسدش رو بیارم و آبجیت رو بیوه کنم.
نکته4: میدونی Black Widow چیه؟ اگه نه برو دربارش تحقیق کن.
نکته 5: دیدی بلدم ساز مخالف نزنم!
نکته6: به کی رای میدی؟ یا اصلا شما هم تریپ تحریمین؟ (فقط دکتر معین)
نکته 7: داستان بوی خیانت کثیفی میداد.
نکته 8: اگه کسی جلوم رو نگیره تا فردا واست نکته مینویسم.
نکته 9: اگه این بابا از تو اتاق برای فضولی نمییومد بیرون این بلا سرش نمییومد.
نکته10: از کجا معلوم مامانه همدست دخره نباشه؟
نکته11: این عکسه خیلی قشنگ بود.
نکته12: تا به حال شده وبلاگت رو پینگ کنی تا منم بفهمم کی آپدیت کردی؟
نکته 13: لیمو بیشتر منو گرسنه میکنه.
نکته14: بسه دیگه.
نکته 15: دیدی منم میتونم مث خودت نیمه پر لیوان رو ببینم و ساز مخالف نزنم!
نکته16: شاد باشی.
» نتیجه: اون نکته ها همش نتیجه بود.
عقده ای میشمااااااااااا چرا نمیای آخه؟؟؟؟!؟!؟!!!!!؟!؟
سلام
آره مهم اونه که اون يادش نره ولی بعضی وقتها آدم برا داشتن بعضی چيزها که ديگه ندارتشون مجبوره که چشماش رو ببنده
و فقط بصور بکنه اونا رو
مثل من !
خيلی چيزها داشتم قدر شون رو ندونستم
حالا فقط بايد با خاطراتشون زندگی کنم
که يکی از اونا ۱ آغوش گرم و پر محبت بود
سلام
راستی ميگم داستان های که مينويسی خيلی زيبا هست
به دل ميشينه ۱ عالمه احساس پشتشه
ميگم تو هم آرشيوت رو نگه دار شايد ۱ روزی بتونی
مثل وب لاگ نوشی و جوجه هايش تو هم نوشته هات رو کتاب کنی
رو اين پيشنهاد فکر کن !
لعنت بر هرچی عرب و عرب صفت که باعث و بانب حادثه بمب گزاری بودند...
i luv u alott....n u kno dat i cant liv widou u .....
u kno i was rili buzy n i rili was nt havin loads in ma cel..
so i cudnt cal u .im rili sory abt it..
i dono y u din anser ma cal bt stil i dono y im feelin gulty n all...so SORY....
n yeh visited ur site so thot off livin a mgs 4 u ......
I LUV U AOT....
MMMMMMMMUUUUUUAAAAAAAAH
اٌه چه زد حال!!! باید حال جفشون رو گرفت هم اون هم خواهره...باید یه کاری کرد که از اینکه به هم رسیدن پشیمون بشن! دیگه خودت استاده این کارایی:)
آپیدم؛)
hey luv jus saw a new pic in ur web..n came 2 kno dat its a new story agan ..bt wat 2 do its rili hard 4 me 2 read IRANI..but i kno dat its rili very nice n gud..coz its ur dats y....
....I LUV U ALOT
mmmmmmuuuuuuuaaaaaaah
میدونی ؟داشتن یه دوست یه هم صحبت غنیمته.ممنون
nemidoonam faghat ebgam ino ke mahshari dokhtar ya mahshari pesar:O
kheiliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii ghashang minevisi kehili bekhoda doos daram neveshtehato:O
yejooraii ghame matbooii dare
idont care ke vaghiiat dare ya na vali kehili ziba bood dastane in dafe ham bazam benevisiya delam be neveshtehat khoshe
azi*
سلام دادا دیگه به ما نمی سری؟ نمی پی امی؟ هیچ کاری دیگه با ما نداری - ها؟ درسته/ آپ کردم منتظرم...
من فدای این رنگ وبلاگت..... خیلییییییی دلم برات تنگ شده....
ببینم بکراند و عوض کردی یا من بابا غوری شدم؟؟؟!؟!؟!؟!!
چه این چه اون به هرحال قشنگه.مبارکا باشه
از ۷۸۶۹ وبلاگی که میری یکیشم سوسمارنارنجی باشه عیبی داره؟؟؟؟؟!!!؟!؟!!
با اجازت لینکت رو گذاشتم
سلام
سلام
مثل همیشه زیبا بود..........
فقط اومدم عذر تقصیربخوام از اینکه نشد بهت سربزنم ....
بااینکه شمابزرگواربودی وسرزدی ولی من بازم پوزش می خوام
موفق باشی وماندگار...... یاحق
سلام لیمویی جونم چطوری تو خوفی؟
چقدر دلم برا دوس جونم و اینجا تنگ شده بود
چقدر راحت با احساس یه دختر بازی می شه اون پسره فکر می کنه خوشبخت می شه؟!
راستی اینجا چقدر آشناست ها(;
نظر خواهیم خراب شده آخر یه روز از دست این بلاگ اسکای خراب شده که هی آدمو حرص می ده دق می کنم می میرم
راستی مایلت رو برام میذاری؟
فدای تو
سلام
من میخوام با یه نفر درد دل کنم. اگه میشه بهم میل بزن! و ممنون از اینکه سر زدی!
عزیزم آدرست اشتباهه....
از کجا پیدات کنم؟!
بالخره بد از هزار و اندی ما تونستیم بیایم اینجا هنوز وقت نکردم همه اونایی که تا حالا نبودم بخونم موفق شو تا بد از این که موفق بشی خدانگهدار....
راستی جواب اون کامنت رو هم همون جا دادم دوست داشتی بخون...
پایین و بالای عزیز...
شاید منظورمو درست متوجه نشدی
شایدم تقصیر من بوده که درست منظورمو نرسوندم...
من هیچ حمله ای به اون نوشته طنزآلود نداشتم...
فقط منظورم این بود که پسرا هیج وقت نمیتونن دخترا رو بفهمن...
و
بابا back ground................................
کوتا بیا ... خیلی ناز شد
سلام .منظورت اینه که برکه نارنجی با حاله؟اختیار داری با حالی از خودته.به روزم.خوشحالم کن
the one. جالبه که هرکی اینجا میاد فقط برا اینه که بگه ماهم به روزیم یا به ما هم سر بزن...
the two.دنیا کوچیک تر از اونه که ما تصور می کنیم
فقط با یه عکس بزرگ چشامونو پر می کنیم
the threeeee.اون بازیچه دست شما شده بود...نگاهی دیگر:)
بوووووس شونصد و پنجاه و سه تا
سلام... طفلی دختره کوچولوئه... گناهی بود.. راستی شنیدم تو هم از دبی هستی.. ادت کردم تا بیشتر باهم آشناشیم...
به به به هر روز بهتر از دیروز عکس بگراندت خوب بود من کان دید شدم بیا و به من رای بده من کلی طرح دارم واسه مملکت
===================================
حاج شیخ ابول حمید چرند و پرندیانی روحی فدا (ره) کان دید
سلام به روز کردم .....
راستی متاسفانه وقت ندارم بعدا حتما مطلبتونو میی خونم و نظر می دم
تا بعد
و شاید بازیچه ی هر دو...!!!
وای لیمویی خوبم
خیلی خوب می نویسی
و ممنون از اینکه منو هم فراموشم نکردی و اینکه
هیچی
بازم خوب خوب خوب بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
سلام... باز هم یه خیانت دیگه.... اینجا کی مقصره؟؟؟
:) منم نارنجیم
سلام
داستانت خیلی خوب بود ولی از اواسطش میشه فهمید که آخرش چی میشه من که این جوری شدم در مورد موضوع هم با کمال تاسف و شرمندگی از اینکه اکثر پسرا اینطوری هستن و آبروی ماهارو هم بردم بهرحال امید هیچ دختر و پسری اسیر و بازیچه نشه .
یکی به من بگه اینجا چه خبره؟
من پست جدید نوشتم اما هر کاری میکنم تو صفحه معلوم نمیشه....
من اینجا ۴۵ تا کامنت دارم اما این ۲۵ تا نشون میده........چرا؟!